کنار هم، نه مقابل هم/ مهین ملک زاده
- شناسه خبر: 15513
- تاریخ و زمان ارسال: 23 آبان 1403 ساعت 12:07

رشته اتصال روابط انسانی در هر جامعه ای درک متقابل،پذیرش تفاوت ها و همراهی و همدلی های سازنده و اثربخش است.همدلی به عنوان یک ارزش فردی و اجتماعی مهارتی احساسی است که در واقع باید از دوران کودکی و با الگو برداری از رفتار والدین در خانواده شکل بگیرد و به مرور زمان در محیط مدرسه و جامعه در اثر آموزش و تکرار نهادینه شود.فقدان و یا کم رنگ شدن حس همراهی و همدلی در میان افراد میتواند منجر به بروز رفتارهایی شود که فضای جامعه را به محیطی برای رقابتهای خصمانه تبدیل کند.
این روزها و یا بهتر بگوییم در طول ماههای اخیر، اغلب ما دچار تنشها و شوکهای فراوانی شدهایم که هر کداممان در حال از سرگذراندن بحرانهای عجیب و غریبی هستیم که ما را نسبت به آینده پیش روی خود نگران و حتی نا امید می کند.
از هر بعد که به معضلات و بحرانهای اجتماعی سالهای اخیر نگاه کنیم، صبر و توان و تحمل را از اغلب ما گرفته است و بسیاری از ما تقریبا در تمام زمینههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و بهخصوص اخلاقی، کم آورده ایم و به تعبیری دچار نوعی رخوت و سکون و کسالت حاصل از احساس از «دسترفتگی و تمامشدگی» شدهایم. هر طور که نگاه کنیم شوکهای اقتصادی، بیکاری و گرانی،تحریم و تبعیض و غیره،باعث ایجاد شکافهای عمیق بین مردم با دولت، و مردم با مردم شده است. مورد اول سالهاست که رخ داده و گویا هیچ مدیر و مسئولی نسخه شفابخش و راه حل تسکین دهنده ای برای برون رفت از آن ندارد.اما قسمت دردناک ماجرا شکاف میان مردم با مردم است که لزوم و حس همدلی و همراهی را به پایین ترین حد خود رسانده است.
و این همان چیزی است که علی رغم شعارهای همدلانه و داشتن مردم و جامعه ای آگاه و فرهیخته در استان خودمان نیز شاهد هستیم تا آنجا که گویا تمامی ندارد این قصه سمنانی و شاهرودی گرمساری و دامغانی و چه و چه.
هر روز و هر شب به لطف فضای مجازی آدمهایی که کوچکترین ارتباطی با هم ندارند و حتی یکدیگر را نمیشناسند با توهین و تهمت و آزاردن یکدیگر به بیتوجهی مرکز استان و مدیرانش نسبت به سایر شهرستانها انتقادهای تند و مغرضانه می کنند که: امکانات و اعتبارات به عدالت و با توجه به ظرفیتها و توانمندیهای شهرستانها توزیع نمیشود و برخی از شهرستانها در حوزههایی از این مقوله بینصیب ماندهاند؛حتی اگر چنین باشد به بهانه گله و شکایت از نحوه تصمیم گیریها و چینش مدیران در شهرستانهای استان و اعطای اختیارات اندک به برخی از آنها و نهادهای تحت مدیریتشان نباید به برخی از مدیران و چهرههای اثرگذار علمی،ادبی و سیاسی تاخت و برچسب بیلیاقتی و ناکارآمدی زد؛ آن هم فقط به این دلیل که مثلاً متولد یا ساکن مرکز استان یا شهر بخصوصی هستند! نباید با چنین تفکری زمینه دلسردی و انفعال بسیاری از افراد متخصص، دلسوز و خیرخواه را فراهم کرد؛ تا جایی که با دلی آزرده و شکسته بساط خیرخواهی شان را جمع کنند و عطایش را به لقایش ببخشند.
نتیجه هر تصمیم و انتخابی در هر سطحی متوجه همه استان خواهد بود لذا شایسته نیست برخی از مردم استان به ویژه چهرههای نام آشنای اثرگذار با مظلوم نمایی و قربانی پنداشتن خود واقعیتهای موجود را تحریف نمایند و هر کس داعیه شهر و روستای خود را داشته باشد، مگر نه این است که همه ما ساکن یک استان هستیم و در یک جغرافیا زندگی میکنیم؟ بنابراین این دعواهای دیرینه جز اینکه بساط وفاق و همدلی را برچیند ثمری ندارد و افراد همدل و انگیزهمند دیگر را هم از صحنه فعالیتهای مشترک و همدلانه خارج مینماید.
مشاهده نزاعهای اینچنینی افراد دلسوز دیگری را که قصد و توان خدمت و تزریق امکانات آموزشی، رفاهی و اقتصادی را نیز دارند نسبت به چنین اتفاقات درون استانی و یا بهتر بگوییم بین شهرستانی دچار تردید و ناامیدی میکند.
هر مدیری با هر عملکردی به هر حال اهل یک نقطه از همین خاک است از مریخ که نیامده و نمیآید! لذا تعمیم خواستهها و تصمیمها به خواست و تصمیم مرکزنشینان درست نیست و به طور قطع ریشه مشارکتها و همدلیها و همراهیها با وجود همین اندیشهها خشکانده میشود.
تا کی باید با کلیشه «سمنانی و غیر سمنانی» در انتخاب افراد کاردان و غیر کاردان و تشخیص سره از ناسره دچار خطا و اشتباه شویم؟ آن هم وقتی که در همراهی با یک کارزار یا به اصطلاح کمپین کوچک و ساده اما مطالبه گرانه علیه خروج اتباع غیر مجاز در شهرها و روستاهای خود منفعل عمل کرده و گاهی کاملاً بیتفاوت از کنارش رد شدهایم؛ که در نتیجه ماحصلش هم شده است حضور دهها هزار تبعه مجاز و غیر مجاز که اتفاقاً اگر قرار است اصطلاح غیر سمنانی به کسی یا کسانی اطلاق شود آنها بیش از همه واجد شرایط هستند.
اشاره به این کلیشه قدیمی و غیرهمدلانه نگارنده را به یاد خاطره ای انداخت از زمانی که در یک جمع نه چندان ادبی حضور داشت و با همین عبارات زشت و ناپسند سیبل توهین و تهمت و بی مهری افرادی شد که به ظاهر دلسوز ادب و فرهنگ شهر بودند اما در عمل و در سایه نیات جاه طلبانه و حقیرشان همان کردند که از کوزه یک اندیشه فاقد ادب و فرهنگ برون می تراوید.از بیان تلخی چنین ماجراهایی که بگذریم که متأسفانه بسیار است! اما این را باید بدانیم وقتی در یک شهر یا یک استان با وجود اشتراک های بومی و فرهنگی و مطالبه های واحد در جهت تغییر و پیشرفت، همراهی و همدلی و انسجام معنا نیابد نه مدیر بومی و نه مدیر غیر بومی معجزه نخواهد کرد و این قصه همچنان ادامه خواهد داشت تا مادامی که ما یاد بگیریم باید کنار هم باشیم نه مقابل هم.