پروفسور محسن هشترودی ریاضیدانی بزرگ، سختکوش و وارسته و از پیشروان تفکّر انتقادی در ایران
- شناسه خبر: 2085
- تاریخ و زمان ارسال: 19 دی 1401 ساعت 1:14
پروفسور محسن هشترودی
ریاضیدانی بزرگ، سختکوش و وارسته
و از پیشروان تفکّر انتقادی در ایران
« ویژگیهای فردی »
پروفسور محسن هشترودی، بهغیر از وارستگی و دل به دنیا نبستگی و رهایی از تعلقّات دستوپاگیر دنیوی که همان آزادگی پدرش، آن مبارز و مشاور شیخ محمد خیابانی معروف را داشت، ویژگیهای اخلاقی و عملیاش هم زبانزد خاصوعام بود که زبان همسرش بس شنیدنی و پندآموز است وی، حافظهای بس قوی داشت. چون به کاری میپرداخت تا به نتیجهی دلخواه نمیرسید ولو اینکه چند وعده غذا نخورده باشد، از نیمه راه باز نمیگشت. تمرکز وی عجیب بود آنچنان که در حین کار و تأمّل و تفّکر حتی ندا و صدای کسی را نمیشنید و چون فریادها چند بار تکرار میشد کسی را میمانست که از خوابی سنگین بیدار شده باشد.
نکته اینجاست که هرگز حافظهی نیرومندش را به کاری عبث و پیشپاافتاده مشغول نمیکرد. پروفسور، وقتشناسی منظم و دقیق بود. هرگز دیر به کلاس درس نمیرفت امّا در ختم کلاس، پیرو ساعت و نظم نبود بههمین جهت گاهی کلاسهایش، سهتا چهار ساعت ادامه پیدا میکرد. از دیگر ویژگیهایش، احترام به نوع انسان و استقلال شخصیّتیاش بود. بیجهت نیست که ایشان از را از پیشروان تفکّر انتقادی عصر حاضر در ایران میدانند.
استاد بزرگ ریاضی ایران که وقتی در روزنامهای خوانده بودم که یکی از دویست ریاضیدان بزرگ جهان در عصر حاضر است، هرچه پول داشت صرف درس و بحث و کتاب می کرد و در شبانهروز بیشاز چهار یا پنج ساعت نمیخوابید و آنگاه که بیدار میشد همهی اوقاتش را صرف مطالعه می نمود.
«هشترودی و روزنامهنگاری»
پروفسور هشترودی، به شعر، موسیقی و فلسفه، علاقه داشت و مجموعهی شعری از ایشان برجاست. عجیب اینجاست که با همه دانش و تفکرش مطالب علمی را به زبانی بسیار ساده بیان میکرد. ایشان در سال ۱۳۴۰، اقدام به چاپ مجلّهای به نام «کتاب هفتهی کیهان» نمود و خود عهدهدار رئیس هیئت تحریریه شد و سردبیری مجلّه را به «احمد شاملو»، بزرگترین شاعر شعر نیمایی در عصر حاضر سپرد.
«اعتقاد علمی»
پروفسور به شکوفایی استعدادها اعتقاد داشت و میگفت اگر به این توانمندیها جهت ببخشیم و به راه صحیح هدایت کنیم، جایگاه علمی شایستهی خود را در جهان باز خواهیم داشت. با همین اندیشه بود که میکوشید و بنای آن را داشت تا با متقاعد شدن مسئولان، به ایجاد پژوهشگاهی بزرگ اقدام کنند تا تمامی توانمندیها جهت از قوّه به فعل درآوردن استعدادهای خود گردهم بیایند.
«کوششها و سوابق علمی»
هشترودی در دوران زندگی حرفهای خود، ارتباطش را با مجامع علمی بینالمللی حفظ نمود.
در سال ۱۳۲۹ شمسی به نمایندگی از دانشگاه تهران، در کنگرهی بینالمللی ریاضیدانان «هاروارد» شرکت کرد. در این حضور با توجّه به سوابق علمیاش، در مؤسسهی مطالعات پیشرفتهی دانشگاه» پرینستون «و به درخواست رئیس مؤسسهی «اوپن هایمر» به عضویت پذیرفته شد و ترم پاییزه را در دانشگاه «هاروارد» به تدریس پرداخت.
در سال ۱۳۳۰ ریاست دانشگاه تبریز را پذیرفت و در سال۱۳۳۶، ریاست دانشکدهی علوم دانشگاه تهران را عهده دار شد.
«ویژگیهای فرهنگی»
این عالم کمنظیر ریاضی، در بیان اصول و پدیدههای علمی و فناوریهای جدید از زبان ساده مدد میگرفت و با سخنرانیهای خود قادر بود قشر عظیم جامعه را جذب خود کند.
هشترودی از پیشروان و بانیان تفکّر انتقادی در ایران بود و به علوم پای اهمیّت فراوان مینهاد. به عرفان و فلسفه و موسیقی و شعر علاقه داشت و شعر هم میسرود.
« آثار قلمی استاد»
۱- جهان اندیشه، دانش و هنر (مجموعهای از مقالات علمی و ادبی) ۲- نظریهی اعداد ۳- سایهها (مجموعهی شعر) ۴- سیر اندیشهی بشر ۵- از مکانیک کلاسیک تا مکانیک کوانتیک ۶- مقالهها…
به قول منوچهر آتشی، شاعر معروف معاصر و همکار هشترودی در مجلّهی» کتاب هفتهی کیهان»، نقشی که هشترودی در ادبیات معاصر ایران ایفا کرد، همان نقشی است که «برتراند راسل» فیلسوف بزرگ معاصر در ادبیات انگلیسی داشت… همچنین گفته است که محسن هشترودی همزمان با اجتهاد در رشتههای فیزیک و ریاضی، دارای شناخت عمیق از هنر، ادبیات و نقاشی بود…
«پروفسور هشترودی از نگاه بزرگان»
استاد بزرگ دانشکدهی معقول و منقول دانشگاه تهران زنده یاد دکتر امیرحسین آریان پور که خود به آزادگی و دلنبستگی به قدرت شهرهی آفاق بود و محبوب بیبدیل دانشجویان خود، دربارهی هشترودی میگوید:
«هشترودی، مشاغل غیردانشگاهی را به هیچ میگرفت و به ندرت به مجالس بزرگان پا مینهاد. زندگی سادهای داشت و پساز ساعتها تحقیق و تدریس، با دوستانش شطرنج بازی میکرد. به موسیقی گوش فرا میداد و داستان میخواند. در برابر فشارهای زندگی و روزگار، فقرظاهری و باطنی جامعه، همچنین مرگ فرزند و پیری، به هنر پناه میبرد و از بازخوانی غزلهای حافظ آرامش مییافت و با سرودن شعرهای لطیف، سبک میشد و…
پرویز شهریاری استاد ریاضی و از شاگردان هشترودی، گفتنیهای بسیار از استاد خود نقل می نمود که به گلچینی از آنها تأکید میشود:
دو خصلت اساسی، هشترودی را از دیگران ممتاز میکرد: واقعبینی و بیپروایی. وی در تمامی عمر خویش میاندیشید و بههمین مناسبت با بیپروایی اندیشهاش را ابراز میداشت و از جنگ و دشمنی انسانها در میان خود نفرت داشت. در هنگام بیان اندیشههای خود ضمن صداقت بیان، با تمام احساس خود سخن میگفت و بهخاطر دارم که در کنفرانس ریاضی در شیراز، تأثیر کلامش آنچنان بود که همهی حاضران با او نیمساعت گریستند. یک رابطهی عاطفی تنگاتنگ با شاگردان که کمتر در محیط علمی ما اتفاق میافتد.
«شرح یک زندگی»
محسن هشترودی در ۲۲ دیماه ۱۲۸۶ شمسی در شهر هشترود به دنیا آمد، پدرش اسماعیل هشترودی از روحانیان و از همراهان شیخ محمّد خیابانی، یکی از مبارزان نامی هنگامهی مشروطیت بود.
وی دوران تحصیلات ابتدایی خود را در مدارس «سیروس» و» اقدسیه « تبریز به پایان برد. آنگاه برای ادامهی تحصیل به مدرسهی «دارالفنون» تهران رفت. در تهران، چند سالی از اوقات جوانی را در رشتهی پزشکی سپری ساخت. تا آنکه در سال ۱۳۰۴ شمسی بهعنوان بورسیهی دولتی، برای تحصیل در رشتهی ریاضی به شهر «پاریس» فرانسه اعزام شد.
هشترودی در سال ۱۳۱۴ با درجهی کارشناسی و ریاضیات از دانشگاه» سوربن « فارغالتحصیل شد. سپس با سرپرستی» الی کارتان «در همان دانشگاه به پژوهش در زمینهی «هندسه دیفرانسیل» پرداخت و در سال ۱۳۱۶ به استاد راهنمایی «الی کارتان» از رسالهی خود دفاع کرد و به ایران بازگشت و استادیار دانشکدهی علوم دانشسرای عالی شد.
در سال ۱۳۲۰، کرسی استادی را در همین دانشسرا احراز نمود.سه سال بعد با «رباب مدیری» ازدواج کرد که حاصلش دو دختر به نامهای فرانک و فریبا و یک پسر به اسم رامین بود.
پروفسور هشترودی در سال ۱۳۵۵ شمسی درحالیکه فقط ۶۹ سال داشت در تهران درگذشت و در قبرستان بهشتزهرا و در آرامگاه شماره ۸۲۳ به خاک سپرده شد و به قولی، ایران، یکی از بزرگترین عالمان ریاضی خود را از دست داد. استادی عطوف، کوشا و بیهیچ غرور علمی و با پشتکاری کمنظیر و مثالزدنی که بزرگان راست و بس.
نوگلی بر جویباری رسته بود
صدهزارش عاشق دل خسته بود
بس که از عشّاق خود خون ریخته
رنگ رخسارش به خون آمیخته
درکنارش بلبلان بی شمار
داده ازکف درغم هجرش قرار
در میانشان بلبلی خاموش بود
درضمیرش عشق گل درجوش بود
شعله ی عشقش زبان را سوخته
درغم گل خاموشی آموخته
آفتاب بخت و اقبالش دمید
صبح، وقت خندهی گل در رسید
دید درآغوش گل شبنم در است
روی گل ازبوسهی شبنم تر است
کرد فریادوگریبان چاک کرد
خاک برفرق و جبین بر خاک زد
گل چو شبنم بوسه زد،پس در گرفت
مهر خاموشی ز بلبل برگرفت
ناله می زد بلبل وگل می شکفت
درشکفتن رو به بلبل کردوگفت
عشق ظاهرمی شود آن جا که یار
رو بگرداند ز عاشق برکنار
مآخذ:
۱- مجلد سوم دایرهالمعارف فارسی
۲- اعلام معین مجلّد ۶
۳- برداشت آزاد از فضاهای مجازی