مهین ملک زاده – فرزندآوری،دغدغه عمومی و ضرورت مهم کشور
- شناسه خبر: 5973
- تاریخ و زمان ارسال: 31 اردیبهشت 1402 ساعت 3:18

فرزندآوری نیاز غیرقابل انکار جوامع بشری است لذا در شرایط کنونی کاهش آن تهدید و خطر برای جامعه محسوب می شود؛ خطری که نسل حاضر از زوایای مختلف آن بی اطلاع است.با کاهش میزان فرزندآوری درجوامع مختلف و حتی کشورهای توسعه یافته،جمعیت سالخوردگان رو به افزایش است. آمارهای جمعیتی ما نیز، این هشدار را می دهد که در صورت ادامه چنین روندی آینده کشور ما هم به سرنوشت کشورهایی همچون ژاپن،ایتالیا و غیره دچار خواهد شد و سالخوردگی جمعیت تبعات و مشکلاتی را برای جامعه به همراه خواهد آورد.
جوامع امروزی در حال مشاهده و تجربه افول ارزشهای فرزندآوری هستند که چرایی آن را اغلب در عوامل فرهنگی جستجو می نمایند؛حال اینکه موارد دیگری برای عدم تمایل افراد یک جامعه به مقوله فرزندآوری وجود دارد که نمی شود به سادگی از کنارشان عبور کرد. شاید غلبه تمایلات و خواستههای فرد بر جامعه و گسترش روزافزون فردگرایی به عنوان یک عامل فرهنگی منجر به کاهش اهمیت فرزندآوری شده است اما این، تمام ماجرا نیست.در حال حاضر موضوع جمعیت و فرزندآوری به یک دغدغه عمومی تبدیل شده است؛ دغدغه ای که به نظر می رسد حالا دیگر فقط مختص ایران نیست و بسیاری از کشورها و دولتمردان شان را به فکر و اقدام جدی وا داشته است.
در سی سال اخیر نرخ باروری کلی در جهان نزدیک به ۳۳ درصد کاهش داشته است این رقم در دنیای اسلام به ۴۱ درصد می رسد اما متاسفانه نرخ باروری کلی در ایران ۷۰ درصد کاهش یافته است. همه کارشناسان اتفاق نظر دارند که در دهه شصت ضرورت کنترل جمعیت یک نیاز غیر قابل تردید بود به ویژه آنکه کشور از نظر تامین امکانات آموزشی، رفاهی، درمانی و اشتغال نسل جدید، در مضیقه بود اما این یک سیاست مقطعی بود ولی به اشتباه حتی با تغییر شرایط کشور همچنان تداوم یافت.
طی این سال ها ایران،تغییرات چشمگیری داشته است و ما شاهد پیشرفت هایی در زمینه های صنعتی،اقتصادی، اجتماعی فرهنگی و بهداشت و درمان بوده ایم که وجود و نیاز به نسل جوان بالنده را همچنان برای تداوم توسعه چشمگیر کشور اثبات و ضروری می کند.
در دهه شصت نگرانی مسئولان برای خطر انفجار جمعیت وجود داشت اما اکنون شرایط طور دیگری رقم خورده است و حال باید نگران انفجار سالمندی در دهههای آینده باشیم که عواقب ناخوشایندی به دنبال خواهد داشت.
در چنین وضعیتی بخش عمده ای از درآمدهای جامعه صرف نگهداری و حمایت از نسلی خواهد شد که بی تعارف باید گفت کارآیی کمتری در جامعه خواهند داشت.
با کاهش میزان فرزندآوری در جامعه ایرانی در حال حاضر ایران ششمین کشور جهان است که به سرعت به سمت سالمندی پیش می رود البته هنوز در فاز نخست سالمند شدن قرار داریم یعنی فعلا کمتر از ۱۴ درصد جامعه در سنین بالای ۶۰ هستند اما اگر شرایط به همین شکل ادامه یابد سالمندی زودهنگام در جامعه رخ می نماید.
در سالهای اخیر، هم فراوانی ازدواج کاهش یافته هم میانگین سن ازدواج مردان و زنان بالاتر رفته است که اثری مستقیم در کاهش جمعیت کشور و انگیزه فرزندآوری زوج ها دارد. ازدواج و تشکیل خانواده مهم ترین عامل افزایش جمعیت بوده که لازمه آن تسهیل و ترویج این فرهنگ و سنت است. با کاهش آمار ازدواج و افزایش سن ازدواج ها نمی شود امید و انتظار افزایش جمعیت داشت! آن هم در شرایطی که شاهد هستیم متاسفانه حتی در روستاها هم سن ازدواج افزایش یافته و تمایل به فرزندآوری و گسترش جمعیت خانواده کاهش یافته است.جامعه شهری و روستایی اکنون معتقد به این باور است که برای پیشرفت باید هزینه نماییم پس برای کاهش هزینه ها راهی جز کوچک تر کردن خانواده پیش روی خود نمی بینند.
اگر اکنون مقوله فرزندآوری و جوانی جمعیت جزو مهم ترین ضرورت های کشور است باید با دور ریختن شعار و دستور و توصیه کاری کرد که با کاهش معقول سن ازدواج و حمایت از زوج های جوان و توانمندسازی خانواده ها در تامین هزینه های زندگی و تکفل فرزندان بتوان به رشد جمعیت و تربیت نسلی سالم و کارآمد کمک کرد.اما به نظر می رسد دولتها تا کنون گام مهمی در این زمینه برنداشته اند و عمدتاً به شعارها بسنده کردهاند.
ورود مدرنیته به ایران آثار گسترده ای بر بینش،ارزش و رفتارهای خانواده های ایرانی داشته است؛ فرهنگ مدرنیسم یا همان مدرنیته اساساً ترویج سبک زندگی غربی جدید است که انسان محوری، فردگرایی، رنگ باختگی ارزشهای اخلاقی و باورهای معنوی از مولفه های اصلی آن به شمار می روند در حالی که باید به همه زوایای چالشهای مدرنیته در غرب نگاه شود و تنها بنا به ضروریات عصر جدید، آن را به هر شکل و روی وارد فرهنگ خود ننمود.
البته باز هم باید به خودمان خرده بگیریم که طی این سال ها نتوانستیم آن طور که باید پیشرفت و تجدد را معنی کنیم و در نتیجه عوارض منفی تهاجم مدرنیته به ارزشهای اخلاقی و ریشه های فرهنگی خانواده ایرانی عملاً ما را به سمت مشکلات جمعیتی سوق داد.
بی پرده باید بگوییم در کنار مسایل فرهنگی که به نظر می رسد اکنون به شدت متأثر از عوامل دیگر است لازمه فرزندآوری باز شدن گره های اقتصادی و فرهنگی در جامعه است و غیر از این ها هر چه بگوییم و گفته شود آب در هاون کوبیدن است.بخش قابل توجهی از جمعیت زنان کشور را زنان و مادران شاغل تشکیل می دهند، مادران جوان به پشتوانه شرایط کاری ایمن است که انگیزه فرزندآوری یا ازدیاد فرزند پیدا می کنند وگرنه تبلیغ ها و تشویق ها چه بسا اثر سوء می گذارند و نتیجه اش می شود حیوان پروری به جای فرزندآوری و فرزندپروری!
مسئولان ما بدانند که زمینه رشد جمعیت با شعار و بیلبوردهای هزینه بر و تکاپوهای یک هفته ای رسانه ای و از جیب پرمصرفان انرژی به جیب فرزندآوران کم مصرف ریختن،فراهم نمی شود.با شرایط سخت معیشتی و مشکلات سرسام آور اقتصادی خانواده ها، نمی شود با شیوه های دستوری و تبلیغات بی اثر فرزندآوری را ترویج کرد ولو ضرورت جمعیتی مهم کشور باشد.