مجتبی مینوی استاد ستیهنده
- شناسه خبر: 3697
- تاریخ و زمان ارسال: 2 بهمن 1401 ساعت 21:40
«مجتبی مینوی استاد ستیهنده »
آنان که استاد مینوی را میشناختند و میشناسند و یا در مکتب درس انتقادیاش به حضور یا غیاب نشستهاند اقرا دارند که زبان تیز نقد و خلق وی بسیار میآزرد و ترس از تقابل با وی مستولی میکرد حتی دوستان و یاران را،حتی دوستانی که در بستر بیماریش به پرسه می رفتند، از این آزار در امان نمی ماندند! و با این همه آزار، قبولش داشتند. کاری که بزرگانی مثل زنده یادان دکتر حمیدی شیرازی، انجوی شیرازی مسعود فرزاد و... به زبان و قلم پاسخ گفتند اما در نهایت بزرگی و دقت نظر صائب وی را ستودند چنان که حمیدی با آن روحیهی خودشیفتگی که داشت بعد از آن جنگ قلمی سرود که:
مدح از زبان دوست شنیدن، مدیح نیست
مدح آن بود کز لب جز دوست بشنوی
پنجاه سال کشتی ای مرد اوستاد
پنجاه سال باش که از کشته بدوری
سختگیری مینوی در مبانی ادب و تصحیح و نقد با آن آشنایی وسیعی که در متون فارسی و نیز ادبیات انگلیسی داشت و به شدت به آن دل بسته بود، بر ذهن و زبان و کارهای پژوهشی وی نیز تعمیم یا بد و در شمار موفقترین مصححان و پژوهشگران معاصر، جای دهد. این دقت و خبرگی، مینوی را بر مسندی نشاند که تا اثری را تایید نمیکرد در انتشارات دانشگاه تهران به چاپ سپرده نمیشد همچنین بود در تایید مقالاتی که می بایست در ماهنامهی پر ارج «یغما»ی جیب یغمایی که یار همکلاسی و هم صحبت او بود،چاپ شود. خاطرات ایرج افشار، پژوهشگر و نسخهشناس بزرگ دوران ما در این زمینه و دقت نظر استاد مینوی، به راستی شنیدنی و درس آموز عرصهی ادبی ماست. مینوی اهل سیاست نبود و نمیخواست عضو حزبی باشد اما از انگلستان خوشش میآمد و به سبب آزادیهایش از این کشور خرسند بود و از آن به نیکی یاد میکرد و چون اهل تحلیل سیاسی نبود نمیدانست یا نمیخواست بداند که این کشور، بیرون از مرزهای خود چه بر سر مردم دنیا آورده است و نمیخواست به یاد آورد که چگونه میلیونها هموطنش به جهت قحطی ناشی از سیاست تخریبی انگلیس، پیش روی عزیزانشان جان باختند. به هر حال از آن روی سکه که بگذریم، مینوی از مفاخر فرهنگ و ادب ماست و اگر نوابغ را از هر قانونی مستثنا کنیم، مینوی هم یکی از آن نوابغ است.
«زندگی نامه»
استاد مجتبی مینوی به سال ۱۲۸۲ شمسی (همان سال که بزرگ علوی از مادر زاده شد) در تهران به دنیا آمد. پدرش شیخ عیسی شریعتمداری، مردمی معمم و مودب بود. وی با دختر عموی خود ازدواج کرده بود وحاصل این ازدواج هم ۱۲ فرزند بود که مجتبی، ارشد آنان به حساب میآمد. پدر که از خاندان دین بود و به قول استاد مینوی، به مثل سعدی، هم قبیلهاش عالمان دین بودند. در سه سالگی فرزند اولش (مجتبی) جهت تحصیل فقه و اصول از محضر ملامحمد تقی شیرازی، به «سامره» سفر کرده بود. سفری که ۶ سال به درازا کشید و چون این ایام سپری شد، مجتبی چنان غرق درآموزش زبان عربی شده بود که در بازگشت به ایران، فارسی را به لهجهی عربی میگفت. در مدت اقامت در «سامره» به اصرار و علاقهی خودش علاوه بر حفظ بیشتر قران، گلستان و حافظ را هم خوانده بود به طوری که به اذعان خودش، در بازگشت به ایران، معادل سالهای چهارم و پنجم ابتدایی، سواد داشته است. به غیر از حساب و جغرافیا که چیزی از آن نمیدانسته.
«دوران تحصیلی»
پس از بازگشت از «سامره» و ورود به تهران، مدرسهی«امانت» نخستین جایگاه علم آموزی او بود.پس از این مدرسه، خیلی زود در مدرسهی «اسلام» ثبت نام کرد.مدرسهای که مدیران آن،سید محمد طباطبایی فرزند سید محمدصادق طباطبایی از رهبران نهضت مشروطه بود. ضمن آن که «ناظم الاسلام کرمانی» نویسندهی کتاب معتبر «تاریخ بیداری ایرانیان» ناظم آن مدرسه بود ضمن آن که به غیر معاونت و نظامت، درس هم میداد. سومین مدرسه، «افتخاریه» نام داشت که بعدها به نام «سپهر» تعبیر اسم داد. مینوی در این مدرسهی اخیر، چون عمامه داشت،پیش نماز هم میشد. و اما نقل مکان و ورود به «دارالفنون» خود اعتباری داشت که چرا که با کسانی هم درس بود که بعدها از نام آوران ایران شدند مثل صادق هدایت، نصرتالله باستان، شمس الدین وفا، حبیب یغمایی و... فراغت از تحصیل در دارالفنون، آغازی بود برای معلمی، آن هم در ۱۶ سالگی اما این دوران چند ماهی بیش نبود چون لازم بود که با پدر به لاهیجان برود.
«تحصیل عالی در دارالمعلمین»
مینوی در ۱۷ سالگی( ۱۲۹۹ )وارد «دارالمعلمین» تهران شد و در مکتب استادان نامی آن زمان هم چون عبدالعظیم خان قریب، فاضل تونی، غلامحسین رهنما، شیخ حبیبالله ذوالفنون، محمود شیمی، عباس اقبال آشتیانی، اسماعیل مرآت و عیسی صدیق نشست. علاوه بر این اقبال خوب، با کسانی هم درس شد که بعدها از بزرگان و مفاخر فرهنگی ایرانی شدند.
«سختی معیشت و اجبار در کار»
سختی معیشت زندگی پدر، با دوازده فرزند، مینوی را از ادامهی تحصیل بازداشت و مدت دو سال از ۱۳۵۰ تا۱۳۰۷ ،به جمع تند نویسان مجلس شورای اسلامی پیوست. سپس به استخدام وزارت معارف در آمد و خیلی زود به ریاست کتابخانهای این وزارت رسید. کتابخانهای که بعدها «کتابخانه ملی ایران» شد.
«سفر به اروپا»
با انتصاب «اسماعیل مرآت» به سرپرستی دانشجویان ایرانی در پاریس، با ایشان به فرانسه رفت اما از این که مرآت وی را برای ثباتی دفتر میخواست، ناراضی بود ولی تنها دلخوشیاش دیدار هفتگی با علامه محمدخان قزوینی، پژوهشگر معروف بود. همه ملاقاتها بود که علامه او را تشویق کرد تا به لندن برود. همین سفر بود که وی را شیفتهی مدنیت و فرهنگ و زبان و ادبیات انگلیسی کرد.
سفر به ایران و پیوستن به گروه «ربعه»
در ایران به صادق هدایت، مسعود فرزاد، بزرگ علوی و دکتر پرویز ناتل خانلری پیوست که گروه «ربعه»را تشکیل داده بودند. تصحیح متونی مثل «ویس ورامین»، «نامهی تنسر»،«نوروزنامه» و نیز فراهم آوردن خلاصهای از شاهنامه با همکاری محمدعلی فروغی، محصول این دوران است. سفر دوبارهی مینوی به انگلستان، ترجمهی کتاب تاریخ ساسانیان از «کریستین سن» است تحت عنوان «امپراتوری ساسانی، مردم، دولت، دربار» البته این کتاب به امر دربار به علت این که گفتند به رضاشاه اهانتی شده است، توقیف و جمعآوری شد.
«ورود به عرصهی استادی
در دانشگاه تهران»
در سال ۱۳۳۴ با لایحهای که استاد بدیع الزمان فروزانفر با مشورت با رئیس دانشگاه تهران به دولت برد تا نخبگان علمی فاقد مدارک دکتری جذب دانشگاه بشوند، مینوی با رتبهی ۸ استادی به استخدام دانشگاه درآمد و به جمع استادان دانشکدهی معقول و منقول پیوست و ۱۴ سال بر مسند استادی به افاضه پرداخت و شاگردان بسیاری تربیت کرد.
«دوران بعد از بازنشستگی»
استاد مینوی در سال ۱۳۴۸ از خدمات دولتی بازنشسته شد و در سال ۱۳۵۰ به مدیریت علمی بنیاد شاهنامهی فردوسی منصوب شد و تا آخر عمر در این سمت ماند. و در سال ۱۳۵۲ نیز به عضویت پیوستهی فرهنگستان ادب و هنر درآمد.
«آثار دیگر»
تصحیح کلیله و دمنه، پانزده گفتار، تصحیح متون آثار ذیل با همکاری یا بدون همکاری:
1-وققنامه ربع رشیدی: با همکاری ایرج افشار
2-مصنفات افضل الدین کاشانی: با همکاری یحیی مهدوی
3-سیرت جلال الدین منکبرنی
4-احوال و اقوال شیخ ابوالحسن خرقانی با ضمیمهی نورالعلوم
5-اخلاق ناصری: علیرضا حیدری
6-داستانهای سیاوش، رستم و سهراب، فرود، بیژن و منیژه
«آشنایی با زبانها»
مینوی با انگلیسی و آلمانی و پهلوی و عربی، آشنایی کامل داشت و از زبان فرانسه هم بیگانه نبود. به همین علت و آگاهی وسیع و دقت نظر مثال زدنی، شیوهای عالی در تصحیح متون از خود برای آیندگان، باقی گذاشت. «پایان کار»
استاد مینوی پس از عمری پربار و بر جای نهادن آثار گرانبها و پس از ۷۳ سال زندگی، در ۶ بهمن ۱۳۵۵ شمسی در تهران درگذشت.