ما همه هم استانی هستیم/ مهین ملک زاده
- شناسه خبر: 15302
- تاریخ و زمان ارسال: 2 آبان 1403 ساعت 12:40

مطلب نخستین ستون مردم و آزادی بیان روز دوشنبه سیام مهرماه بهانه نوشتن سرمقاله این شماره روزنامه شد و آنچه در دل داشتیم را به روی کاغذ آورد.
از قدیم الایام هرگاه میان اعضای خانواده به ویژه فرزندان مشکلی پیش میآمد و به اصطلاح صدایشان بلند میشد پدر و مادرها فوراً در و پنجرهها را میبستند که غیر صدایشان را نشنود و حرفشان بر سر زبانها نیفتد اما حالا دلخوریها، کینهها و نفرتها از یکدیگر را در فضای مجازی مرتب بازنشر میکنند تا مثلاً برسد به گوش و دست آنکه میخواهند.
در این قطعه از کویر با گوناگونی زبان و لهجه و گویش و چه بسا ملیت و قومیت آنچه گاه گاهی گم میشود وحدت و انسجام و خویشتن داری در مقابل اغیار است.چند شهرستان،چند بخش و چند روستای مشخص، سلایق سیاسی و اجتماعی مختلفی دارند و به تبع خواستهها و توقعات متفاوت!
اختلاف و چند دستگی آفت هر نوع فعالیت و ارتباط است.در یک جغرافیای مشخص و نه چندان بزرگ که مردمانش به سخت کوشی و ادب شهرهاند این حجم از اختلاف نظرهای غرض آلود و غضب آلود شایسته نیست. بگو مگوهای محلی و بومی و دعوا بر سر تبعیض بین این شهرستان و آن شهرستان و طرح موضوعات تفرقه برانگیز ما را از پرداختن به مهمترین دغدغهها و خواستههایمان باز میدارد و فضای ذهن را کوچک و حقیر میکند. متاسفانه گاهی آنان که در عرصههای سیاسی و اجتماعی فعالیت میکنند و به اصطلاح مردم نیز حرفشان را میخوانند بیش از همه در دامن زدن به اختلافها و دلخوریها مقصر هستند و با کوچکترین زمزمهای، نامه و بیانیه در فضای مجازی منتشر میکنند و در آتش دلخوریها میدمند و استان را درگیر بحثها و چالشهای وقتگیر و بیثمر مینمایند. فرض را بر این بگیریم که قرار است تصمیمی در یک زمینهای گرفته شود،در این صورت اگر هم مخالفت و مطالبهای وجود دارد نباید به سایر شهرها کشیده شده و تیراندازیهای کلامیِ اهالی این شهرستان و آن شهرستان به یکدیگر، نقل محافل حقیقی و مجازی شود و کام بقیه را تلخ نماید.
چرا باید در یک استان و در یک اقلیم و جغرافیای مشترک زندگی کنیم اما هر کدام شهر و روستای خود را از روی نقشه قیچی کرده و از سایر نقاطش برتر و حتی گاهی مظلومتر و از چشم افتادهتر ببینیم؛ این چه تفکری است که با به انحصار درآوردن زادگاه و محل زندگی، کلیات امر که همانا هم استانی بودن است نادیده گرفته میشود و هر کس قطعه زمین زیر پایش را تافته جدا بافته از این خاک کویری میداند! چرا عادت کردهایم در هر حرکت و جریانی به دنبال نکتهای بگردیم که نشان دهنده تبعیض میان ما و بقیه است؟
تعمیم مغرضانه مفهوم استان به مرکز استان و تاختن و خرده گرفتن به تصمیم گیرندگان، ادبیات کلامی و نیت باطنی عدهای است که دوست دارند همواره بر طبل مخالفتهای سر و صدادار بکوبند و از این رهگذر به مقاصد خود برسند.
نمی دانیم وفاق و همدلی که دولت محترم نیز مدام دم از آن میزند و در چینش کابینه و مدیران نقشه راه خود قرار داده است در چنین شرایطی که چنین اختلاف نظرهای پیش پا افتاده درون استانی وجود دارد چه معنایی دارد وقتی قرار باشد موریانه از درون درخت را بخورد؟
وقتی یک بخش یا یک روستای کوچک که فاصله چندانی تا مرکز شهر و حتی مرکز استان ندارد خود را جدا از نقشه استان میداند و بری از همه نقصها و کاستیها دیگر وحدت و همدلی و انسجام چه معنایی خواهد داشت؟
ما هزاران تبعه افغان را میان خود پذیرفتهایم و از طرفی نیز هم وطنان مان از شهرها و استان های مجاور هم کنار ما زندگی می کنند، آن وقت چرا در پذیرش خودی ها و کنار آمدن با یکدیگر دچار چالش شده ایم؟ شنیدن چنین حرفها و دیدن چنین صحنههایی برای هر هم استانی فهیم و خواهان آرامش و همدلی آزاردهنده است و نباید با تفرقه افکنی و مطرح کردن «این شهر و آن شهر» فضای استان را ملتهب نموده و کام مردم را تلخ نماییم. هیچ چیز ارزشمندتر از این نیست که باور کنیم و بپذیریم همه ما ساکن یک نقطه از این کویر زیبا هستیم و همه در یک اقلیم و جغرافیای مشترک زندگی میکنیم و در یک کلام بپذیریم با هر رای و سلیقهای همه ما هم استانی هستیم.