غلامرضا قدس – پس میگیریم از دستی که به مردم میدهیم
- شناسه خبر: 6277
- تاریخ و زمان ارسال: 19 خرداد 1402 ساعت 23:10

به حکم اسلام و انسانیت باید مراقب رفتار و گفتارمان با مردم باشیم. اینقدر که از داخل بیمهری میبینیم ضربه از خارج نمیخوریم. تکلیف بیگانه که معلوم است، جز عناد و دشمنی و بدخواهی انتظار فرجی نیست اما، خویش و خودی و هموطن چرا بد میکند؟!
گاهی خطمان چنان خراب میشود که انگار سرمشق نداشتهایم. حکایت خط کتابی نیست، خط رفتاری موردنظر است. اگر اهل علم و مکتب باشیم و مدرسه امامت را شاگردی کنیم، خط رفتاریمان هم خوب خواهد شد.
این حدیث علوی، زندگی را، مدیریت را، حکمرانی را نسقی تازه میدهد. اگر به باور برسیم این منطق منهج حضرت علی (ع) را که میفرماید: «ای مردم! به خدا سوگند من شما را به طاعتی وادار نمیکنم، مگر آنکه پیشاز آن، خود به آن عمل کرده باشم و از معصیتی بازنمیدارم مگر آنکه خود آن را ترک کرده باشم.» اگر همهی ما و بویژه مسئولان محترم تنها بههمین تک رفتار از منش علوی که در خطبه ۱۷۵ نهجالبلاغه بدان تصریح شدهاست متخلق شویم، همهچیز درست میشود.
اگر به این ظرفیتهای دینی توجه کنیم، زبان چنین بیادبانه مهار نخواهد درید و هر چیزی را نخواهد گفت و بد کسی را نخواهد خواست. غیر از این باشد دروغی است.
وقتی مردم را از رفتاری پرهیز میدهیم، خود نیز از آن دست شسته باشیم. وقتی به امری تشویق میکنیم، خود بدان همت داشته باشیم.
چنین باشد مردم را همراه خواهند داشت. ولی وقتی برخیها مردم را به زیستی ساده و بستن لنگ و سق زدن نان خشک بخوانند و فرزندشان در شمار رندان وال استریت بنشینند، کار نهتنها درست نمیشود که خراب هم خواهد شد.
وقتیکه فرزندان خود را به مدارس دولتی بفرستند، کمبودهای این محیطها برطرف خواهد شد و مردم با رضایت تمام پای کار خواهند آمد. اما اگر برای فرزند دردانهی خویش، مدرسه بسازند و یا آنان را به اروپا بفرستند، دعوتشان هم بیپاسخ خواهد ماند.
وقتی رفتار با گفتار، نسبت «تباین» پیدا کند، حرفها را کسی جدی نخواهد گرفت. توقعی جز این هم نباید داشت. وقتی خودمان به حرف خویش عمل نمیکنیم. چرا دیگران نسخهی ما را سرمشق زندگی خود قرار دهند؟ وقتی رئیسجمهور محترم میگوید: «آنچه باعث رنج مردم میشود ما را هم میرنجاند. وقتی قیمت کالاها افزایش مییابد قبلاز هر کسی ما را رنج میدهد…»؛ اظهار همدردی ایشان قابل تقدیر است، اما ما مردم بنا به وعدههایی که داده، دولتی را انتخاب کردیم که با گران شدن کالاها رنج نبرد بلکه، تدبیر کند. جلو روند روبهرشد قیمتها را بگیرد. ارزش پول ملی را حفظ کند. قدرت خرید مردم را بالا ببرد. موانع داخلی و خارجی و سیاسی بینالمللی، رشد تولید و افزایش درآمد کشور را برطرف کند و با بهبود بخشیدن وضعیت اقتصادی مردم از رنج و آلام آنان بکاهد و شاد و امیدوارشان کند. اما وقتی این وعدهها به سرانجام نمیرسند، مردم حق دارند نگران حال و آینده خود باشند.
یا مثلاً نمیشود حساس شدن جامعه به اتفاقاتی که می افتد مانند خودروی شاسی بلند مسئولان را «گدابازی» خواند، اما توقع داشت که حملونقل عمومی توسعه پیدا کند. وقتی دولت خود خدماتش را گران میکند، وقتی نتیجهی عمل و اختیارش میشود تورم افسار گسیخته، نمیتواند توقع داشته باشد که مردم در معاملات شخصی خود شیخ خرقان باشند. وقتی به قول آن کارشناس صداوسیما، دولتیها، مهار تورم را با بهار تورم اشتباه گرفتهاند، نمیتوان به اصلاح امور دلخوش بود.
وقتی مسابقه گرانی در جریان است، میدان سبقت در خیرات، خلوت خواهد شد. وقتی صدای مردم را نشنویم نه خلق صدای ما را خواهد شنید و نه خالق اکبر بر اجابت دعامان تسریع خواهد کرد. مردم عیال خدایند. با مدیریت درست، با رفتار علوی اگر حرمتشان گذاشتیم خدا هم حرمتمان خواهد نهاد. از همان دستی میگیریم که به مردم میدهیم. آنچه میدهیم دقیقاً به اندازه آنهم انتظار داشته باشیم.