غلامرضا قدس – قامت بلند جامعه
- شناسه خبر: 5207
- تاریخ و زمان ارسال: 19 فروردین 1402 ساعت 1:08

جملاتی مثل پوشش اجباری، پارکها مناسب حضور زنان نیست، طرح صیانت باید اجرا شود. حاشیههای آلودگی محیطزیست، حضور نوجوانان پسر نیز حتی در باشگاههای سربسته جایز نیست. حصار کشی بین زنان و مردان، اصرار بر تحمیل یک سبک زندگی و از این قبیل اصطلاحات که هرروز از زبان برخی تریبونداران بیان میشود؛ آیا بهمعنای واقعی کلمه، دغدغهها و مشکلات اصلی جامعهی امروز ماست؟ پاسخش مثبت نیست، اما پس چرا بهجای طرح مشکلات اصلی ملت، مثل اقتصاد و معیشت، فقر و بیکاری، تورم و گرانی و از این دست واقعیتهای جامعه حرف و سخنی بیان نمیشود؟ متأسفانه برخی تریبونداران آگاهانه یا ناآگاهانه بهعنوان پیادهنظام و سرباز، مانند بازیگران صحنه نمایش، طنز تلخی را برای ملت بازی میکنند؟ اینها بهخوبی میدانند که دغدغه و مشکلات اصلی اکثریت جامعه اقتصاد، معیشت مردم و افتوخیزهای حیرتانگیز قیمت دلار و بالا رفتن قیمت مسکن و ماشین و طلا و بیارزش شدن ریال و جان آدمها و ناامیدی نسبتبه وضعیت موجود است. اما با طراحی و نوشتن سناریوهای مختلف، تریبونداران را موظف به اجرای این سناریوها میکنند تا حواس اکثریت مردم از مشکلات اصلی پرت شود! شوربختانه در چنین فضایی روزبهروز فاصله مردم از آنان بیشتر خواهد شد! پافشاری و تأکید بر موضوعات و دغدغههای فرعی و تبدیل چنین فرعیاتی به مشکلات اصلی جامعهی امروز در فضایی که اکثریت آحاد جامعه با مشکلات خرد و کلان اقتصادی و معیشتی دستوپنجه نرم میکند شکبرانگیز و خطرناک است. شاید بهتر است اینگونه گفته شود که خطر جریان نفوذ از همیشه نزدیکتر است!
در فضایی که با ورود فقر از یک در، خروج ایمان از در دیگر را بههمراه میآورد بها دادن و مهم شمردن غیر اولویتها چه پیامی در دل خود دارد؟
جامعه امروز ایران به تعبیری پر تجربه شدهاست. شاید بهتر باشد جامعه امروز ایران را جامعهای خواص گونه برشمرد، چرا که آنان با توجه به پشت سر گذاشتن تجربههای متفاوت از حالت عوام زدگی درآمدهاند. بههمین دلیل و دلایل اینچنینی به موازات تحلیل و تفسیرهای حکمرانان نسبتبه وقایع سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و… مردم نیز صاحب تحلیل و تفسیر شدهاند. و این دوگانه تحلیل و تفسیر در سطح جامعه نمود و عینیت پیدا کردهاست.
با وجود اینکه موجودیت سال ۱۴۰۱ در راستای سیاستهای خرد و کلان سالهای پیشین است، اما میشود به سال ۱۴۰۱ رنگ و بوی متفاوت بخشید و آن را نقطه عطف و آغاز سفر بی بازگشت نامید. شاید مقصد معلوم نباشد اما باوجود این بلیت سفر در دست اکثریت آحاد جامعه قابلمشاهده است. بنابراین پیام این بلیت، خود گواه خستگی و دلزدگی از مبدأ است. زیرا حرکت جابهجایی و تغییر از یک وضعیت به وضعیت دیگر را نوعی حیات و زیست به حساب آوردهاند. بر همین اساس شعار زندگی در اذهان جامعه نهاد سازی شدهاست و جامعه در زیر لب زمزمه میکند، آیا بهراستی زندگی و زندگی کردن این است؟ والدینی که بیواسطه، فرزند بی آیندهی خود را در مقابل دیدگانشان میبینند ناخودآگاه در صف دیگر پدر و مادرانِ مانند خود میپیوندند. واقعیت تلخ بی آیندگی جگر گوشههایشان، هر پدر و مادری را به آسمان میبرد و به زمین میکوبد که باید کاری کرد.
برهمین اساس سال ۱۴۰۱ بهعنوان تکانهای مهم در تاریخ سیاسی معاصر ثبت و ضبط خواهد شد. چراکه شعار زندگی تبدیل به کنش جمعی شدهاست و هیچ سبک تحمیلی نمیتواند در مقابل شعار زندگی، خود را عرضه نموده و جامعه نیز در مقابل آن بهشت برین، زندگی را تعطیل کند. مسئولان محترم نظام باید بپذیرند قامت جامعه امروز ایران بلند شدهاست و دیگر طفل و کودک به حساب نمیآیند تا بخواهند آنان را با مسایل فرعی سرگرم کنند. دیگر به مدد شبکههای خبررسانی بینهایت زیاد حتی در شرایط فیلترینگ هم همهچیز را همگان میدانند، پس چه خوب است نسبتشان را با چنین مردمانی همتراز کنند.