مهین ملک زاده – صدای ناقوس شوم خودکشی را بشنویم
- شناسه خبر: 13480
- تاریخ و زمان ارسال: 27 دی 1402 ساعت 11:23

هر چند بسیاری، پدیده خودکشی را مسألهای فردی و شخصی میدانند اما تحقیقات جامعهشناسان نشان میدهد که این پدیده تلخ تا حد زیادی ریشه اجتماعی داشته و به شرایط جامعه بستگی دارد؛ آن جا که وضعیت بحرانی جامعه، اقتصاد، سیاست، فرهنگ و اخلاق تمام مسیرهای رشد فردی و اجتماعی را برای اکثریت مسدود می نماید در بروز این پدیده تأثیر مستقیم دارد.
خودکشی یکی از معضلات و مسائل جدی دنیای کنونی ماست که پرداختن به آن هر روز اهمیت بیشتری مییابد؛ دلیل این اهمیت روز افزون، افزایش فزاینده میزان و آمار خودکشی در جهان و متأسفانه در ایران است که گزارش های رسمی و غیر رسمی بخصوص در این یک دهه اخیر خبر از سیرصعودی آمارهای خودکشی را در میان افراد مختلف جامعه می دهد.برخی،دلایل خودکشی را اجتماعی میدانند و دلایل روانشناختی را استثنا به شمار میآورند که همین امر باعث توجه روانشناسان به علل اجتماعی خودکشی شده است. برخی از کارشناسان می گویند:شواهد آمار با قاطعیت اثبات میکند که در دنیای کنونی علل اجتماعی بیشترین تاثیر را در روند افزایش یا کاهش میزان خودکشی دارد پس نه پدیدهای روانی که پدیدهای اجتماعی است. البته این به معنای انکار ساز و کارهای روانی در خودکشی نیست، بلکه تاکید بر اجتماعی بودن علل و انگیزههای روانی انسان است.
مسلما زندگی هر انسانی پر از فرازونشیب، زشتیوزیبایی، نگرانی و آرامش است و هر سن و دوره ای از زندگی انسانها موجب بروز واکنشهای مختلف دربرخورد با حوادث میشود و طبیعتاً توانایی افراد حتی در سن مشابه، باتوجه به نوع تربیت فرهنگی و اقتصادی یکسان نیست.فشارهای روحی و روانی ناشی از زندگی اجتماعی در افراد همسن عامل بروز واکنشهای متفاوتی است. چرایی خودکشی براساس مطالعات بستگی به نوع زندگیفردی، خانوادگی و اجتماعی اشخاص دارد. برخی بهدلیل شکستعاطفی، بعضی بهعلت مشکلات اقتصادی، عدهای برای فرار از واکنشهای اجتماعی و بعضی دیگر بهدلیل ناامیدی ناشی از افسردگی مبادرت به سلبحیات از خود میکنند. طبیعتا این اقدام هم در ادیان و هم از لحاظ اجتماعی و اخلاقی عملی مطرود و نشانه ی ناتوانی و ضعف افراد تلقی میگردد اما درمواقعی ما با انواع و اشکالی از این اقدام مواجه میشویم که ارتباط مستقیمی به عوامل یاد شده ندارد، بلکه شرایطعمومی حاکم بر زندگی فرد، او را به شخصی آسیبپذیر تبدیل نموده که با کوچکترین فشار معمولی قدرتمقاومت خود را از دست داده و برای فرار از مسئولیت و بهعلت احساس ناتوانی در حل معضلات و مشکلات پیشآمده، مبادرت به چنین اقدامی میکند.
در بسیاری از کشورهای دنیا اگر فردی برای درمان بیماری روحی و روانی خود حتی برای یک بار دارو یا داروهایی از روانپزشک دریافت کرده باشد درست مثل شماره شناسنامه برای همیشه در سابقه روان درمانی او ثبت و ضبط می شود و حتی پلیس می تواند در سابقه افراد آن را جست و جو کند اما آیا در کشور ما چنین است؟کدام منبع آماری از میزان اقدام به خودکشی ها،خودکشی های ناموفق،تهدید به خودکشی و غیره اخبار دقیق و قابل استنادی دارد؟ حال اینکه در بررسی علائم روانشناختی افراد، روان درمانگر باید به نشانه ها و سابقه ها توجه جدی نماید.
صحبت کردن، شوخی کردن یا تحقیق درباره مرگ،احساس ناامیدی، افسردگی، تحریک پذیری، آشفتگی، اضطراب، شرم و تحقیر یا عدم تحمل، تغییر در رفتار، عملکرد تحصیلی یا کاری، کناره گیری از دوستان و فعالیتهای مورد علاقه، مصرف الکل، مواد مخدر و رفتارهای بی پروا از جمله نشانههای افکار خودکشی هستند که بخصوص در مورد جوانان و نوجوانان باید جدی گرفته شوند و اشخاص با گرایش های این چنینی در زمره افراد «های ریسک یا پرخطر» طبقه بندی شوند.
شاید زمانی باورمان بر این بود که برخی خودکشی های عجیب و غیرقابل پیش بینی که معمولا توسط چهره های سرشناس مثل نویسندگان و هنرمندان صورت می گرفت نه از سر فقر که به قول استاد فرزانه ام،جناب استاد فرزامی، «از سر تمام شدن آرزوی افراد بود.»
اما حالا چه شده که طبقه و گروه های خودکشی از افراد ثروتمند و روشنفکر به رزیدنت ها،پزشکان جوان ،محیط بانان،کارگران،زنان و از همه دردناک تر، کودکان و نوجوانان رسیده است؟ باید تامل نمود
فقر همواره با خطر خودکشی همبسته است اما اکنون عوامل آن بیشتر و مشخص تر و عجیب تر شده است تا آن جا که مهم ترین دلیل خودکشی در افراد مسن،حس بی مصرف بودن معرفی می شود!
گاهی میشنویم که نسل جدید بی تفاوت شده و به چیزی پایبند نیست اما بنده چندان هم موافق این نظر نیستم.بله، هر کسی زیست فردی خود را دارد که منحصر به فرد اوست اما وقتی سن خودکشی به نوجوانان مدرسه ای می رسد حداقل باید پرسید مگر چند مدرسه ما واحد مددکاری دارد؟ چند مدرسه در کشور از وجود مشاور و روانشناس بهرهمند است؟
بر فرض محال که همه مدارس ما مشاور و مددکار داشته باشند اما سوال اینجاست چقدر نوع مشاورهشان در حوزه سلامت روان است؟ مشاورانی که در مدرسه ها حضور دارند اغلب مشاوران تحصیلی هستند که جنس مشاورهشان در حوزه امور درسی است نه روانی!
اگر در سایه سیاهی و تباهی افزایش پدیده خودکشی در جامعه، محکوم به سیاه نمایی نمی شویم باید بدون تعارف بگوییم، اغلب فضای مدارس و دانشگاه های ما شاد و یا با نشاط نیست.
مدتهاست که کارشناسان روانشناسان و روانپزشکان در رابطه با افزایش آمار خودکشیها به ویژه در این یک دهه اخیر هشدار داده و میدهند اما چرا سلامت روانی و اجتماعی افراد جز اولویت سیاستگذاریهای ما نیست؟
چرا باید جامعه ایرانی به جایی برسد که به گفته آمارها درصد افراد شاد آن در کلان شهری همچون تهران به زیر پنج درصد برسد؟
جامعه ناشاد افراد را مستعد خودکشی و دیگر ناهنجاریهای رفتاری مینماید. وقتی نشانهها در سایه انکار، جدی گرفته نشوند، نتایجی نگران کنندهتر از آنچه در حال حاضر شاهد هستیم رخ خواهد داد.
سازمان نظام روانشناسی ایران،انجمن های روانشناسی،سازمان بهزیستی،سازمان ورزش و جوانان،سازمان آموزش و پرورش،نظام آموزش عالی،وزارت بهداشت و بسیاری نهادهای دیگر، باید نگران باشند و صدای این ناقوس گوشخراش و شوم را بشنوند و نشانه ها را دنبال کرده و جدی بگیرند.
با شنیدن اخبار خودکشی های اخیر و سکوت و انفعال مسئولان که مدتی بعد به فراموش شدگی بدل خواهد شد به یاد این قسمت از رمان تهوع، اثر ژان پل سارتر افتادم:
«خودم را در چنان تنهایی وحشتناک احساس کردم که به فکر خودکشی افتادم. چیزی که مرا متوقف کرد، این ایده بود که هیچکس، هیچکس، با مرگ من تحت تأثیر قرار نمیگیرد و من حتی در مرگ بیشتر از زندگی تنها خواهم بود.»