سهم ما در انقراض مخلوقات خدا چقدر است؟
- شناسه خبر: 4446
- تاریخ و زمان ارسال: 18 بهمن 1401 ساعت 0:26
سهم ما در انقراض مخلوقات خدا چقدر است؟
ااا غلامرضا قدس
پاریس زندگی میکنی؟ شهروند افتخاری کانادا شدهای؟ حتماً نگران خودکشی نهنگها هم هستی؟ نهنگها که جای خود دارند لابد نگران براندازی نسل آهوان خودمان هم هستی؟ دل تورا بهعنوان یک انسان به درد نمیآورد؟ اگر اینجایی و ایرانی و خاورمیانهای نبودم، چرا. اگر گرفتار تقدیر محتوم جغرافیای بلاخیز آسیا نبودم حتماً در صف اول حمایت از محیطزیست، درختها، مورچهها، خاک و هوا میایستادم…
الان چرا نباید بایستی؟ چرا نباید این چیزها برایت مهم باشد؟ برای اینکه کشتههای افغانستان و عراق ظرفیتم را پر کرده. برای اینکه کشتههای کرونایی کشورم دیگر جایی برای اینکه بر کشتههای حیوانات ماتم بگیرم، نگذاشته. برای اینکه ناکامیهای برادر و پدر و مادر و خواهر و همکلاس و هموطن و همشهری هایم، بلکه تلخکامیهای مکرر خودم دیگر مجالی باقی نگذاشته که به بدبختی انقراض بعضی حیوانات فکر کنم. فکر میکنی پرداختن بهحق و حقوق حیوانات بحثی تجملاتی و از سر بیدردی است و نمیتواند و یا اصلاً نباید مسئله ما باشد؟ یا وقتی حقوق انسانها نادیده گرفته میشود چه وقت مطرح کردن حقوق حیوانات است؟
فکر میکنم وقتی دردها و رنجها را بین بشر تقسیم میکردند؛ گلوله و ترکش و طالبان و داعش و دروغ و ریا و بی دارویی و بیواکسنی و قارچ سیاه و ویروس دلتا و بغض و ناامیدی و تیره بختی را به ما دادند. پارگی لایه اوزون و کهیر خرسهای قطبی و افسردگی نهنگهای قاتل بهعلاوه رفاه و غذا و کار و عیشونوش و آسایش و کشتی تفریحی و دلسوزی برای جهان سومیها را به اروپاییها و آمریکاییها دادند…واقعیت دور و برت را نگاه کن سهم غربیها از فاجعه افغانستان چیست جز دلسوزی رقتبار؟
سهم اصلیشان البته گندی است که خودشان زدند. افغانستان و عراق را غربیها به این ادبار و فلاکت انداختند. حالا هم عقب ایستادهاند و ادای دلسوزی درمیآورند.
قربان آدم چیزفهم حرف من هم همین است. فرق است میان آن که گلوله میخورد، بالای سرش طالبان میبیند. از هواپیما پرت میشود.در خون و مریضی و گرسنگی و بی فردایی دستوپا میزند باآنکه در ناز و نعمت زندگی میکند. خوشی زیر دلش زده، استیکش از مزه افتاده یاد حیوانات اقیانوس افتاده، محض سرگرمی به گیاهخواری روی آورد…
اینکه غربیها با چه انگیزهای به سراغ موضوعات زیستمحیطی میروند اصل بحرانهای جدی محیطزیست را نفی نمیکند. از آن گذشته حالا راست و پوستکنده به من بگو که آیا بحرانهای محیطزیستی، بحران نیستند و ما، همین من و شما و دیگران که در جهان سوم زندگی میکنیم، نباید به آنها بیندیشیم؟ بیندیشیم اما هزینه ندهیم.
مگر میشود؟ بگذار خودمانی بحث کنیم. همین نهنگها که صحبتشان پیش آمد، زیستشناسان معتقدند که اهمیت فوقالعادهای در تولید اکسیژن دارند. اگر خداینکرده، نسل اینها منقرض شود، کلیت حیات به مخاطره می افتد. حال سوال اینجاست که آیا نهنگها و سرنوشت غمبارشان مسئله همهی ماست یا نه؟ به من جهان سومی مربوط نمیشود و من وقت و اعتبار و سرمایهام را جز در مصائب و مسایل خاورمیانه حق ندارم که هزینه کنم؟ چه کسی حقیقتاً حیات نهنگها را در معرض خطر قرارداده؟ ایران چند کشتی غولپیکر دارد که نهنگها را دستهجمعی به کام مرگ بفرستد؟ سهم ما در انقراض مخلوقات خدا چقدر است؟
ما، وقتی موتورسواری در دشت و دامنه کوه، دنبال آهوان میکند یا چند نفر خرسی را سنگ میزنند و سگ را می آزارند وجدانمان از تماشای این خشونتها به درد میآید. اما باید مواظب باشیم که این وجدان درد و عکسالعملهای رسانهای حجابی نشود که حقیقت حیوان آزاری از دیدمان پنهان بماند. بلایی که اروپاییها و آمریکاییها سر زبان بستههای بحری و برّی آوردهاند و میآورند، اصلاً قابلمقایسه با سنگدلی ها و ندانم کاری ما نیست. همین فرانسویها که کشتیهای ماهیگیری شان را در آب آفریقا یله کردهاند تا نهفقط دلفین و نهنگ و کوسه را ببلعند، که لقمه از دهان آفریقاییهای گرسنه بربایند! از من بپرسی میگویم که شما نمیتوانی به گرسنههای آفریقا بگویی که لطفا به حقوق آبزیان احترام بگذار. شکم گرسنه که دین و ایمان نمیشناسد. در همین خلیجفارس وقتی اژدهاهای چینی به شکار بیحساب و کتاب مشغول شدند، بحران انسان جدیتر از بحران زیستمحیطی مطرح شد. مشکل همینجاست. تفکیک بحران زیستمحیطی از بحران انسانی ما را به بیراهه میبرد، گویی حیوانات رقیب آدمیان اند. فرانسویها و چینیها و آمریکاییها بیشترین آسیب را به محیطزیست زدهاند و میزنند. اما این آسیبها به خودشان که برنمیگردد، بلکه متوجه من و شماست. متوجه انسانی است که زیستش به خطر افتاده. وقتی به دستور مائوچینیها گنجشک کشی راه انداختند، فقط گنجشکها نبودند که زجر دیدند و کشته شدند. بلکه این کار باعث قحط و غلا شد و چند ده میلیون چینی را به کام مرگ فرستاد و جامعه را با خطر جدی روبهرو کرد. بحث این است که هزینه کثافتکاری دنیای سرمایهداری را چه کسی باید بپردازد.
من از موضع شکم سیری این حرفها را نمیزنم. بحث من حتی منحصر به زیستشناسی هم نیست. اتفاقاً بهلحاظ زیستشناسی هیچ بحثی با تو ندارم. هم منشأ ابوالاحیوان بود، هم منشأ کرونا. یکی از میمون و دیگری از خفاش. ایدز و جنون گاوی و دهها مریضی خطرناک هم از حیوانات به ما سرایت میکند، سلامتی هم ازجانب آنها گسترش مییابد. اما اینجا هم ظلم نظام سرمایهداری و بیعدالتی و مناسبات ناسالم اقتصادی و سیاسی باعث بروز چنین بحرانهایی شدهاست. روی همین حساب بحث از حقوق حیوانات، بحث انتزاعی نیست بلکه مربوط بههمین مناسبات ناسالم و خطرناک است. به تعبیر مولانا در حقیقت شرح حال ماست آن. یعنی مثل کلیلهودمنه یا کارتونهای امروزی با طرح موضوعات حیوانی، موضوعات انسانی را پیش میکشی.
حرف اصلی این است که اگر در زیستشناسی ما و حیوانات بههم مربوطیم در مباحث حقوقی و اجتماعی هم بههم مربوطیم. ما اگر حقوق حیوانات را زیر پا بگذاریم، شک نکن که حقوق انسان را هم زیر پا خواهیم گذاشت.
حالا هم هرچقدر از مناسبات و ارتباطات بگویی، بازهم در برابر فجایع انسانی که جلوی چشممان اتفاق میافتد، بحث حیوان شبیه فیل است و فنجان.
یادت باشد که کره زمین بدون آدمیزاد همچنان کره زمین خواهند ماند. چهبسا بی ما حالوروز بهتری داشته باشد. ما که نباشیم حیات تداوم دارد، اما به فرض اگر درختان نباشند، حیات از بین میرود. نهنگان نباشند، میزان اکسیژن تغییر خواهد کرد. حیاط بی گنجشک و چکاوک و کبوتر، حیات بی پشه و مگس و سوسک و… هم به مخاطره میافتد. پس چه خوب است هرچند گاه به خود یادآوری کنیم که اینجا مال ما نیست. ما چند صباحی مهمانیم و میرویم. صاحبخانه اصلی همین آهوان، کبکها، کل و میش؛ همین خرسها، مارها، گربهها و گرگها و… هستند که از سر بیمسئولیتی زندگیشان با دردسر توأم ساختهایم.
صاحبخانه اصلی همین درختانی هستند که با بیمبالاتی قطعشان میکنیم. صاحبخانه اصلی همین خاک و کوه و جنگل است که از سر گستاخی از بینشان میبریم…
خدا آخر و عاقبتمان را
ختم به خیر کند.