سعید متقی – مساجد تعطیل و روحانیت اصیل
- شناسه خبر: 6274
- تاریخ و زمان ارسال: 18 خرداد 1402 ساعت 1:22

سعید متقی – مساجد تعطیل و روحانیت اصیل
ابوالقاسم دولابی نماینده ویژه رئیس جمهور در امور روحانیت و نماینده مجلس خبرگان رهبری با اشاره به اوضاع نامناسب زیرساختهای دینی و فرهنگی کشور و خلوت و خالی شدن مساجد گفته: « متأسفانه دولتهای ما در گذشته کارنامه خوبی در حمایت از نهادهای دینی بر جای نگذاشته اند و امروزه از حدود ۷۵ هزار مسجد در کشور، درب ۵۰ هزار مسجد بسته شده که این فاجعهای است که باید بر آن خون گریست»
هنگامی که بیان این روحانی را در کنار مصادیق عینی دین گریزی موجود در جامعه، خصوصاً نسل جوان و نوجوان به نظاره نشینیم، متوجه خواهیم شد بسته شدن درب ۵۰ هزار مسجد اینقدرها هم فاجعه نیست!
فاجعه آنجاست که مسئولان حوزه دین و مذهب پس از 45 سال از عمر انقلاب اسلامی، همچنان کسب توفیق در دینداری و دینمداری را با ترازوی پول و اعتبار میزان می کنند. هرگاه صحبت از مشکلات اقتصادی در میان است مردم را توصیه به نان و پیاز و جنات نعیم می نمایند، لیکن در وقت پاسخگویی به اهمال کاری خود و دیگر مجریان و متولیان حوزه های دینی،
اوضاع نامناسب زیرساختها، کمبود اعتبار و کم کاری دولت ها را فریاد میزنند!
فاجعه آنگاه رخ داد که اخلاق نبوی، سیره عملی اهل بیت، عمل به گفتار، زهد، تقوا، پرهیز از ظواهر دنیا، مردمداری و… در برخی روحانیون کمرنگ شد، حضورشان در سیاست و مناصب دولتی پررنگ و در نگاه تیزبین مردم مصداق عالم بی عمل گشتند!
فاجعه آن جاست که در سالهای اخیر مساجد دیگر کارکرد خود را به عنوان پایگاه مذهبی و فرهنگی از کف داده و جای خود را با مراکزی موازی با کارکرد صرفا سیاسی وجناحی در محلات شهری عوض کرده اند. در واقع مساجد، رقابت را به هیأتهای مذهبی، فرهنگسراها، سرای محله و … باخته اند!
فاجعه زمانی شد که روحانیت معظم، تریبون وعظ مجالس ختم و ترحیم و تذکار مرگ و بهشت و جهنم را، دو دستی تقدیم مداحانی نمودند که جز قرائت دست و پاشکسته قرآن کریم، خواندن اشعار کلیشه ای، قدردانی از حضور مسئولین در مراسم و تحریف و بدعت های عجیب و غریب حاصلی ندارند!
فاجعه آن است که می بینیم و می شنویم فعالیت در مسجد به عنوان امام جماعت، به اولویت آخر طلبهها و روحانیون تبدیل شده و شمار روحانیها در هر نهاد دیگر، بیشتر از مساجد است.
شاید این نیز فاجعه باشد که می گویند: استخدام و فعالیت در ادارهها به اولویت اول طلبهها بعد از فارغالتحصیلی تبدیل شده است. به این معنی که «طلبهها دوست ندارند امام جماعت شوند!»
در یکی از بولتن های خبرگزاری فارس ذکر شده بود: در دهه ۹۰ شمسی ظرفیت کل حوزههای علمیه برادران کشور، قریب ۱۷ هزار نفر بود که در نهایت بیش از ۲۰ هزار نفر برای ثبتنام مراجعه میکردند و از این بین ۱۶ هزار نفر پذیرش میشدند، اما در حال حاضر تنها ۴۰۰۰ نفر در حوزههای علمیه (آقایان) سراسر کشور تحصیل میکنند. با توجه به این آمار، این به معنای کاهش ۴۰۰ درصدی عدّهی ورودی طلبهها در کشور در ظرف تنها یک دهه است!
کجایند امامان جماعت دلسوز و فعال و خوشفکر .
کجایند طلبههای نه لزوماً جوان بلکه خلاق و روزآمد
کجاست طلبهای که بتواند در بسیاری از ساعات شبانهروز در مسجد وقت بگذارد و برنامههای متعددی تدارک ببیند.
کجاست طلبه ای که بتواند با مردم انس بگیرد و مسجد را به دست مردم بسپارد.
واقعیت این است که جایگاه و شأن امام جماعت در میان حتی طلبهها هم مانند قبل نیست و افول کرده است.
آری تا زمانی که گفتمان روحانیت نه تنها از جذب تفکر و نسل جوان امروزی ناتوان است، بلکه در موضوعات مختلف اجتماعی و اقتصادی به کرات میبینیم دین دستاویز تحقیر انسان می شود و حتی به اذعان برخی علما شاهد تحریف مفاهیم دینی و عرضه آن به عنوان آموزه های دینی هستیم،در این صورت باید انسانیت و اخلاق را نابود تلقی کرد!
اینجاست که شاعر می گوید:
گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر
مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد