به قلم سردبیر – ما و مسکو، درسهایی از شاهزادهی جوان
- شناسه خبر: 8971
- تاریخ و زمان ارسال: 6 تیر 1402 ساعت 0:43

روزگاری اسم ارتش سرخ ،رعشه بر اندام هر کشوری از جمله مجموعهی غرب می انداخت به همین علّت و نیز گریز از ترس و اندیشهی فردا، پیمان آتلانتیک شمالی در مقابل پیمان «ورشو» شکل گرفت تا آن رعشه سبکتر باشد امّا ارتش سرخی که حزب ۶ میلیونی کمونیست، دل گرمش می کرد در زمان گورباچف واقعبین که این انبان را می شناخت فرو ریخت و از اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی، روسیه ماند و هیمنهی برجای مانده اش، هیمنه ای که ما را هم به سوی خود کشید تا در مقابل شاخ و شانه کشیدن غرب به خیال خود، پناهگاه مطمئنی داشته باشیم. امّا این خانه ی عنکبوتی هم با سیاست آمریکا و اروپای متحدّش در حمله ی نسنجیده ی پوتین، به همسایه اش اوکراین، به کلّی فروپاشید چرا که همه انتظار داشتند در هفته ای، اوکراین مثل چک و اسلواکی که صبح مردم بیدار شدند و کشور خود را پر از تانک های شوروی اشغالگر دیدند، اشغال شود و نامی از اوکراین نماند و مثل شبه جزیرهی کریمه به روسیه ملحق گردد؛ اما پوتین نه از انبان خود با خبر بود و نه از ذخایر، سیاست و همراهی غرب و چنان شد که در سالگرد این حمله زمینگیری روسیه و بر جا ایستادن اوکراین را دیدیم تا آن که به دلخواه غرب گروه ۲۵ هزار نفری واگنر که یکه تاز به سمت مسکو پیش میرفت و دو شهر را نیز در تصرّف خود داشت، نقطه ی پایان قدرت «پوتینیسم» را گذاشت و این طبل پر سروصدای خالی از درون ، مثل «تشت از بام افتاد» و از قضا نکته همین جاست که باید در همین گردنه، راه ما از پوتین جدا شود تا غرب، بخشی از هزینهی جنگ را به پای ماننویسد چون پوتین در جنگ با اوکراین، در افواه عمومی جهان، ما را هم رفیق خود گرفت و چه پهپاد و موشک داده باشیم یا نداده باشیم ، بد نام مان کرد آن چنان که بخشی از « فترت » برجامی هم همین انتساب موجب شد. اینجاست که ما باید تدبیر کرده راه خود را از پوتین و حال و آیندهی روسیه جدا کنیم و اجازه ندهیم که سنگین تر از عهدنامه های « گلستان و ترکمان چای» بر ما تحمیل کنند. هر چند هم که در گرایش به روسیه تا حالا هم هزینه های بسیار پرداخته ایم و حساب هایی هم غرب به پای ما نوشته است که به اجبار و اکراه خواهیم پرداخت.
در حالی که در این راه می توانستیم از سیاستهای مدبرانهی شاهزادهی سی و چند سالهی عربستان گرته برداری کنیم که هم دامن وابستگی خود را از آمریکا تکاند و حتی با حسن رابطهی با چین و پیوند دوبارهی با ایران، آمریکا را تهدید به تحریم نفتی کرد آن چنان که بایدن دست پایین گرفت چون دیگر ایران را دشمن خود نمی بیند که نیازی به سلاح های متعارف و غیرمتعارف آمریکا باشد و از این سو، از آمریکا و اروپا هم نبریده است که به آقا بالاسری به نام چین و روسیه نیاز داشته باشد و اکنون هم اسرائیل جهت ایجاد رابطه با عجز به درب خانه اش ایستاده و سه شرط پر هزینه، پیش روی خود می بیند و شاهزاده ی سعودی هم با ذخیره ی ۲ تریلیون دلاری، می خواهد خطوط ارتباطی ریلی را به ایران منتقل کند تا سهولتی برای سفر و جابه جایی کالا باشد و عجیب تر اینکه با پس زدن و ارعاب کویت، اکنون در میدان مشترک «آرش»، فعال و آماده ی بهره برداری در مقابل غفلت و بیکارگی ماست! چنان که در دیگر میدانهای مشترک نیز چنین بوده ایم.
و اکنون تدبیر، ضرورت بازسازی سیاست خارجی ماست که سخن ناصحان را بشنویم و به کاربندیم و به توازن روابط بیندیشیم که هم با غرب رابطه برقرار کنیم و هم با شرق و هوشیار باشیم آن عزّت و قدرتی که ما در پی آن هستیم، حاصل نخواهد شد مگر با دست برداشتن از شیفتگی به شرق و مگر اعتقاد به آن توازن و تعادل.
و هوشیاری به اینکه همهی کشورهای توسعه یافته و حتی در حال توسعه به تنها نکته ای که توجه دارند ، منافع ملی و مصالح کشور خودشان است و در ارتباط با همه ی کشورها اعم از چپ و راست و همسایه و غیر همسایه، فقط به این دو عامل توجّه دارند نه آن که منافع ملی و مصالح حال و آینده ی کشور خود را با احساسات و عواطف به مزایده بگذارند و به خاطر آوریم دو نکتهی مشفقانهی سفیر وقت فرانسه در ایران که می گفت : دنیا، محّل تبادل امتیازات است. در یک جا امتیاز می دهیم و در جای دیگر امتیاز میگیریم و نیز نصیحت « ماهاتیر محمّد» بانی مالزی نوین که گفت: آمریکا، همانند گاو زورمندی است که ما پستان پر شیرش را گرفته ایم و شما شاخ های تیزش را گرفتهاید!