به قلم سردبیر – شعارهایی از مقولهی نام حلوا
- شناسه خبر: 5690
- تاریخ و زمان ارسال: 12 اردیبهشت 1402 ساعت 0:00

به قلم سردبیر – شعارهایی از مقولهی نام حلوا
در دیار ما، شعارها از مقولهی مثال نام حلواست و یادآور همان مثل حکیمانهی «با حلوا حلوا گفتن، دهن شیرین نمیشود.» بههمین علّت «چون بگوییم نگیرد اندر کس»؛ یعنی سالهاست که با دستاویز کردن نامها و شعارها به جنگ مفاهیم آنها مشغولیم و با تأسّف هنوز هم پی نبردهایم که «ژاژ میخاییم» و «آب در هاون میکوبیم» و چنان است که این مخاطبان شعار که یکی تولیدگر کالاهای مصرفی ماست و آن دیگر، تولیدگر اندیشه و متولی تعلیموتربیت، هر دو مغبون و در غبطه ماندهاند و شرمسار سفرهی خانه و اهل خود و هرچه هم میگویند، هیچ گوشی بدهکار خواستهای مشروع و بهحق آنان نیست به اینکه دریافتیشان، نیمی از مبلغ خط فقر است!
بیجهت نیست که کشور، دهها و بلکه صدها هزار نیرو به نام معلّم در سطوح مختلف کم دارد و کسانی هم که در مراکز تربیت معلم یا همان عنوان دهان پُر کن دانشگاه فرهنگیان به تحصیل آمدهاند از بد حادثه آمده اند. این حقیقت مسلّم، مدعّای غیر قابل اثبات نیست و نگارنده بیگانه از این فضا، چنین نکاتی را نمینویسد چراکه بیشاز پنجاه سال از دبستان تا دانشگاه، دانشآموز و دانشجو دیده است. بههمین علّت اغلب فارغالتحصیلان را با معلمّی بیگانه میباشد که از همان روزهای نخست مرارت معلمی را نمیخواهند تا عمر به پای تختهسیاه،به سر آورند! و حال، قیاس کنید با معلمانی که «روز»ی هم به نامشان نبود و نام حلوا را پیشکششان نمیکردند امّا چه با اشتیاق به عرصهی معلّمی میآمدند آنچنانکه در ۶۰ سال پیش و شاید هم بیشتر دانشکدهی فنی گلهمند بود که چرا دانشسرای عالی، زودتر نتایج آزمون اختصاصی خود را اعلام میکند که همه جذب دبیری شوند!
و اکنون چه مانده است از آن اشتیاق، از آن شوق معلّمی و فن دبیری؟ و کجاست آن کیان آموزش و آموزگاری در آن روزهایی که همه روزشان در عمل، ۱۲ اردیبهشت بود؟
اگر میخواهید بدانید که چرا از آن کاروان جز خاکستری برجای نمانده است، به وزیرانی که بر مسند مینشینند نگاه کنید و رتبهبندی معلمان که آنقدر بیوجه است که عطایش را به لقایش بخشیدهاند. تنازلی عجیب از صدر تا به ذیل، روزگاری علیاصغر حکمت و ملک الشعراء بهار و شکوهی و… اکنون کسی که رئیسجمهور، نادم از انتخابش، کنارش میگذارد تا شب عید نوروز، معلّمان را بی حقوق وا نگذارد و سر از کربلا در نیاورد! چرا که از جنس درد معلمی و از سنخ این شان نیست.
و امروز، در روزشان، در روز جهانی کارگر، دستهدسته از کار دست کشیدهاند که کفاف زندگیشان، همینکه میگیرند نیست و از عجایب اینکه، حرفوحدیث اینجاست که مسئولان با کسانی ملاقات میکنند یا به دیدارشان میروند، که خیلی کارگر نیستند بلکه افرادی هستند که کسی «کدیمین و عرق جبین» شان را در عرصهی کار ندیده است!
چند روز پیش خبری آمد از انجمنی که اگر جویای کار به دفتر روزنامه مراجعه کرد به این نشانی، هدایتاش کنید که این، البتّه تازگی نداشت چراکه در روزهای گذشته خبری نقل کردیم به اینکه، سمنان (استان) دچار کمبود کارگر ماهر و ساده است. این اعلام، ابدا عجیب نیست چون خرج زندگیاش با دخل کارگریاش نمیخواند بههمینجهت، تمامی علقه و تجربهای را که برای آن عمر گذاشته، وا مینهد و به کارهایی روی میآورد که در شأن وی نیست امّا آیا این رویکرد تازه که تولیدیها گرفتارش شدهاند، به سود کیان کارگری و وزانت تولیدیهاست؟ و آیا با این شعار که معلمّی شغل انبیاست، انتظار دارید که سیل جمعیت روانهی پای تخته سیاهها بشوند تا به اضطرار و اضطراب در حسرت مسکن ۵۰ متری و خودروی به نام پراید، روزگارشان را به سر آورند؟ ناگفته پیداست که فقط این دو قشر تولیدگر اندیشه و کالا، مضطر نیستند بلکه همهی مزدبگیرها در این وادی، روزگار خود را با تنگدستی میگذرانند، مسئولان کشور و تصمیم گیران برای مردم، کمی هم باید به اطراف کشور خود نگاه کنند و به قیاس بپردازند که این قشر در همسایگان ما چگونه اند و ما چگونهایم. به عنوان مثال، خیلی افتخار نیست که مدافعان سلامت رخت مهاجرت بستهاند و دستهای همین همسایگان برای آنها بر هواست و نظام سلامت چنانکه بیم دادهاند درحال فروپاشیدگی!
بنابراین، عقلانیّت حکم میکند که شرایطی فراهم آید تا دخل با خرج در عمل، متعارف و متعادل گردد چون دیگر شعار و وعده، کارساز نیست. چراکه:
نام فروردین نیارد گل به بار خانه کی روشن کند نام چراغ