به قلم سردبیر – آیا جامعهی ما بهدور از رحمت خداست؟
- شناسه خبر: 5537
- تاریخ و زمان ارسال: 5 اردیبهشت 1402 ساعت 0:00

به قلم سردبیر – آیا جامعهی ما بهدور از رحمت خداست؟
آیتالله جوادی آملی در دیدار با نمایندهی آیتالله سیستانی به چند نکتهی اساسی و قابل تأمّل و تعمّق اشاره کردند به اینکه: «تنها با فقه و اصول نمیتوان با جامعه ارتباط گرفت» و نیز «ملّتی که زمین دارد، آب دارد، خاک کافی دارد، اقتصادش درست نباشد از رحمت خدا بهدور است!»
نکتهی اوّل:» اگر نمیتوان با فقه و اصول با جامعه ارتباط برقرار کرد، بدان معنی است که جامعه به غیر از اصول اعتقادی که باورهای قلبی اوست و راهی به سعادت و رستگاری است، برای زندگی مادّی خود به تناسب سلایق و علایق خود محتاج به تخصّصهای گوناگون است بههمین علّت رسول خدا (ص) فرمود: هنر و دانش را اگر در دست کافر هم هست فرا بگیرید. این سخن شریف و نغز بدان جهت بود و هست که آدمی برای زندگی کمّی و کیفی خود به تخصّصها و فرآوردههای تخصصی محتاج است وگرنه ما در قرن ۲۱ نیز میبایست با پای پیاده و با چارپا به حج مشرّف میشدیم و جهت درمان به سرزمینی که بارها در بیان تکفیرش کردهایم، نمیرفتیم و…
با نهایت تأسّف، مقاومتهایی که در تاریخ اجتماعی و فرهنگی ما از تزریق واکسن آبله و مدارس به سبک جدید و ویدیو و ماهواره و…. شدهاست، ناشی از تفکّر تکبعدی و ماندگی در گذشته است و بیشک باید گفت یکی از علل عقبماندگی نزدیک به دو میلیارد مسلمان از دنیای توسعه، جز این تفّکر نیست. علّت اینکه شهید مطهّری به دانشگاه آمد، جز این نبود که با فضای اجتماعی و فرهنگی به غیر از فرهنگ اولیّهی خود خو بگیرد و دیدیم که با قلم و بیان خود در قشر تحصیلکرده، تا چه اندازه تأثیر گذاشت و تا چه مایه ذهن روشنی داشت فقط ۲۰ گفتار و ۱۰ گفتار ایشان، جلوههایی از این فضای جدید است و واقعیت اینکه فقط با فقه و اصول نمیتوان درک صحیحی از جامعه داشت و نور قرآن را فقط در همان حدود حوزهها فروزان نگاه داشت.
نتیجه آنکه باید پذیرفت که تخصّص، ارزشمند و گرامی است و نبوغ و نخبگی از عطایای الهی است که به عوض آنکه غرب از آن بهره ببرد، پرورانندهی این نخبه بیشتر بدان محتاج است پس با چوب محدودنگری نباید دو دستی تخصّصها و نابغهها را از جامعه تاراند و به دامان غرب و عالم توسعه فرستاد تا با چماق هستی ما بر سرمان بکوبند و اکنون بیندیشید که چند میلیون از این مغزها و نابغهها را از دست دادهایم و مدام بهدور خودمان میگردیم! تاآنجاکه هشدار دادهاند با کوچ متخصّصان و کارکنان عرصهی سلامت، نظام سلامت ایران در حال فروپاشی است! و با تأسّف فراوان باید گفت، چنین فروپاشیهایی عدیده است و وقوع آن محتوم! درحالیکه ما در همان تفکّر مخالفت خود با آبله کوبی عصر امیرکبیر به سر میبریم و…
و امّا نکتهی دوم: «ملتّی که زمین دارد…» و نیز واجد ۹ درصد ثروت جهان است و مشمول نعمت بیحساب الطاف و مواهب الهی و فقط نیم درصد نفوس کرهی زمین را داراست، چه شدهاست که اقتصادش درست نیست و نزدیک به دوسوم جمعیتش در زیر خط فقر به سر میبرند و طبقهی متوسط و فرهنگ مدارش نابود شده و دخل این هر دو طبقه با خرجش، هیچ تناسبی ندارد و آیا اینهمه حوادث طبیعی و غیرطبیعی و بیشاز ۱۵ میلیون پروندهی محاکم قضایی و آنهمه عوارض و رویدادهای ناگوار که در صفحههای حوادث از قبیل همسرکشی، برادرکشی، فرزندکشی، راننده کشی، سرقتهای سریالی، فساد روشمند، آقازادگی و اختلاسهای آنچنانی خانوادگی و… آیا همه بدان سبب نیست که در اقتصاد بیمار به کارگزاری نااهل و نابلدش از رحمت الهی دور شدهایم و به زبان عامیانه، برکت و حرمت و مروت و آدمیّت از فرهنگ ما بیرون رفته است؟ آیا آیتالله جوادی آملی میبایست روشنتر از این میگفت؟
و آیا اینها همه، به نشانهی خودمحوری، تکّبر و حدّ ناشناسی و تحقیر دیگران و گرفتار شدن به کیش شخصیّت نیست و آیا نشانی از اخوت در ما مانده است؟ و آیا هیچ به صرافت افتادهایم که در زمینههای گوناگون، خود و جامعه را به کدام ناکجا آباد برده و میبریم و آیا زمان بیداری خودمان قبلاز اینکه دست تحکّم ما را بیدار کند فرا نرسیده است؟