ایرانی دل در گرو وطن دارد
- شناسه خبر: 14201
- تاریخ و زمان ارسال: 8 اردیبهشت 1403 ساعت 12:26

باید ایرانی باشی تا بدانی که در دریای زلال و مواج عشق به ایران زمین غوطه خوردن، چه شور و نشاطی دارد. آنگاه با وجدانی آسوده به جای منافع فردی برای رضای یگانه بیهمتا و در راه منافع افراد جامعه و کشور قدم برمیداری. اگر نتوانیم سرزمین خود را بشناسیم و از ارزشهای فرهنگی و آیینی خود غافل بمانیم، بی شک باورهایمان سست میشود و هرگونه آیین و فرهنگ بیگانه را به راحتی میپذیریم و با این عمل ناپسند شوربختانه از تاریخ باشکوه و فرهنگ درخشان خود دور و خدای ناکرده اندک اندک بیفرهنگ و بیریشه میشویم.
عدهای ناآگاه با اجرای سیاستهای نادرست فرهنگی در دهههای اخیر نه تنها مردم و مسئولان را به یکدیگر نزدیک نکردهاند بلکه به تضاد و جدال میان مردم با هم نیز دامن زدهاند. چرا باید مردمی را که درگیر دهها مشکل ریز و درشت اقتصادی هستند بر سر باورها و عقایدشان نیز به جان یکدیگر بیندازیم؟ حمایت بیرویه و غیرمنطقی حاکمیت از یک نوع نگاه و تفکر، به صاحبان این نگاه اجازه میدهد که به شکل کاملاً خودسرانه در جامعه نقش عسس و قاضی و مدرس را بازی کنند آن هم به بدترین شیوه.
مثلاً میبینیم یک فردی که قاعدتاً باید بهتر از دیگران با مراحل و نحوه امر به معروف و نهی از منکر آشنا باشد نه تنها بلد نیست که آن را درست اجرا کند، بلکه خود به منکر دیگری دست میزند و به فیلمبرداری از یک زن غریبه میپردازد. اسم این کار هرچه باشد ارشاد نیست. یا دختر جوانی که خسته از محل کار برمیگردد با برخورد بیادبانه دختر دیگر روبرو میشود. نمونههایی از این دست کم نیست اما مجال گفتن آن در این مقال میسر نخواهد بود. باید به این نکته توجه کنیم که این تقابلها هرگز به صلاح هیچ یک از طرفین نخواهد بود، زیرا جامعهای که در آن فقط یک گروه و دسته تریبونهایی در اختیار داشته باشند و خودمختارانه و خودپسندانه عقاید خود را به دیگران تحمیل کنند در نهایت برای همان گروه خاص هم آرامش و آسایش باقی نخواهد ماند بدین ترتیب پوسترها و بیلبوردهای فرهنگی شهرها و شعارهایی که در راستای عقاید یک عده خاص طراحی میشوند خیلی وقتها نتیجه عکس میدهند و به ضد تبلیغ بدل میشوند. یا برخی تازه به دوران رسیده که نه سختی جنگ را تحمل کرده و نه دستی در پیروزی انقلاب داشتهاند گمان میکنند که نگهداشت بخشهای ارزشمند فرهنگ و آیینهای کشور مانع پیشروی و شکوفایی در دنیای امروز میشود. غافل از آنکه همین ریشههای کهن فرهنگ ایرانی از قبیل شب یلدا، چهارشنبه سوری، حاجی فیروز، نوروز، سیزده به در و… که مردم این سرزمین را با پیروی از ادیان زرتشتی، مسیحی، یهودی و اسلام و مذاهب شیعه و سنی با داشتن زبانها و لهجههای گوناگون سمنانی، سرخهای، مهدیشهری، مازندرانی، لری، کردی، آذری و… به هم پیوند میدهد و تاریخ چند هزار ساله ی این مملکت را در سرزمینی به نام مقدس “ایران” به وجود میآورد.
مصریان با داشتن فرهنگی غنی با حمله عربها زبان خود را از دست دادند. چون فردوسی را نداشتند و اکنون به زبان عربی تکلم میکنند. محمد امین ریاحی مینویسد:” در میان تمامی شاعران بزرگ جهان هیچ یک را نمییابیم که مانند فردوسی همه عمر خود را از جوانی تا پیری صرف آفرینش یک کتاب با یک آرمان والا کرده باشد.”
نیاکان ما اگر درگیر رنج و درد و بیم و قحطی و مصایب بسیار بودهاند اما در دفتر تاریخ رخساره مغروری دارند که تخت جمشید و بی ستون و نقش و نگارههای مسجد جامع سمنان، تاریخانه دامغان، مسجد جامع کاشان و مسجد شیخ لطف الله اصفهان و… رد پایداری بر جای نهاده اند. آنان زمان و وقت را در جایگاه درست یافته و بر ارزش آن همیشه پای فشرده اند. نژاد پرستی، پنداری نکوهیده و نامعقول است. اما در مقابل دلبستگی به فرهنگ ملی و تاریخ و خاطرات مشترک نوعی احساس خردمندانه و مایه بقا و غرور ملی ماست که اقوام گوناگون با داشتن زبان و لهجههای متنوع، خود را ایرانی میشناسند و زبان پارسی را زبان ملی سرزمین خود میدانند و به تاریخ و خاطرات افتخارآمیز مشترک گذشته و آداب و رسوم سنتی ایرانی یکسان لذت میبرند. به شهادت تاریخ این ملت در روزهای خطر در صف واحدی از مردم سرزمین خود دفاع کردهاند. فردوسی بزرگ تصویری از ایرانیان پیش از اسلام را به ما نشان میدهد که مخالف با معنویات یکتاپرستی اسلام نیست. که یعنی ایرانیان قبل از اعراب خداشناس بودند. بزرگ مردی میگفت که:” انسان در غربت گویی درختی است جدا مانده و دور شده از ریشههایش. انسان زاده وطن است. و اگر در غربت در رفاه باشد باز هم از احساس غریبی نمیتواند بگریزد چون همیشه دل در گرو وطن دارد.”