نگاه پادگانی به شادی کودکانه /دکتر سید رضا هاشمی
- شناسه خبر: 16163
- تاریخ و زمان ارسال: 11 دی 1403 ساعت 12:38

در هفته گذشته فیلمی از شادی و پایکوبی دانش آموزان یکی از مدارس شهر بابل در فضای مجازی پخش شد که در نوع خودش جالب و دیدنی بود شهرهای شمالی کشور مردمی دیندار و متدین و در عین حال شاد و سر زنده دارد به همین علت بسیاری از این گونه فیلمها خاستگاهی فرهنگی نیز دارد مسئولان آموزش و پرورش این شهر در نهایت بی سلیقگی اعلام کرده اند که با این رفتار و شادی پخش شده برخورد خواهد شد. اما تلقی این شادی کودکانه به جرم و تخلف و ….. همگی نشان از سطح فرهنگی مسئولان مزبور است که شادی کردن را هم نوعی قانون شکنی تلقی می کنند آن هم برای دانش آموزانی که در سن نوجوانی یا حتی کودکی قرار دارند و شادی نیاز هر لحظه آنان است ! مسئولان و دست اندرکاران آموزش و پرورش به جای این که زمینه های شادی و نشاط دانش آموزان را فراهم کنند با چنین رفتارهای طالبانی و غیر عقلانی و غیر علمی و مخالف فرهنگ موجود جامعه ، خود زمینه های ایجاد درگیری های اجتماعی و فرهنگی بین اقشار و از آن سو ، نا امیدی را در بین فرزندان این سرزمین فراهم می سازند .غافل از اینکه سن کودکی و نوجوانی از قضا بهترین سن برای شادی کردن و پایکوبی و بازی و رقص و آواز است تا انرژی های آنان هر چه بیش تر آزاد و از این طریق زمینه های رشد و بالندگی شان فراهم شود. هزاران دریغ و درد که بسیاری از مدیران آموزش و پرورش هیچ درک درستی از امور روان شناختی و انسان شناختی و جامعه شناختی دانش آموزان که در سن کودکی و نوجوانی و جوانی قرار گرفته اند، ندارند و به جای برنامهریزی برای هدایت نمودن جامعه و دانش آموزان این سرزمین به دنبال مچ گیری های بیهوده هستند .
آمارهای علمی جهانی در مورد با شادی نوجوانان و کودکان و شهروندان جالب توجه است بنابر آمارهای شاخص شادی جهانی که میزان و کمیت و کیفیت شادی شهروندان کشورهای جهان را اندازه گیری می کنند با تأسف کشور ایران جزء کشور های ناشاد جهان قرار دارد و حتی بعضی از افراد در تولد معصومان نیز طوری آواز می خوانند که بیشتر تداعی غم و مصیبت بزرگان است وبه این موضوع باید بار سنگین مصیبت معیشت و اقتصاد را نیز افزود و از آنجاکه شهروندان جامعۀ ما با انبوهی از مشکلات و مسائل گوناگون اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی روبرو هستند ، شادی مطلوب و حتی متعارفی هم در حالات آنان نیست . در این صورت ، بدیهی است که تزریق شادی به جامعه باید از همان دوران کودکی آغاز شود تا به امری نهادینه بدل گردد تا این کودکان در آینده زندگی ای سرشار از شادی و نشاط را داشته باشند. در اینجا قاطعانه باید گفت که سیاست گذاران فرهنگی در آموزش و پرورش هم بیشتر از مدیران نظام آموزشی شهر بابل نیستند و مدارس کشور چندان برنامه های مناسبی برای شاد کردن دانش آموزان ندارند و اگر معدود برنامه هایی هم مانند برنامۀ مورد اشاره برگزار شود انگار که اسلام و مسلمانی به خطر می افتد و آن چنان ژست و قیافه برخورد را به خود می گیرند که انگار دنیا را فتح کرده اند! در حالی که شادی مهم ترین و پایه ای ترین حق هر فرد و به ویژه هر کودکی است تا بتواند به بالندگی و رشد مناسبی دست یابد. شادی کردن و شاد بودن هیچ ربطی به قانونی بودن و یا نبودن و یا قانون شکنی ندارد و نباید مدیران آموزش و پرورش از این واژه ها سوء استفاده کنند.
اگر مدیران و دست اندرکاران امر آموزش و پرورش کشور از میزان مشکلات دانش آموران مانند نا امیدی، سرخوردگی، بی انگیزگی، و سایر مشکلات مشابه باخبر باشند ضرورت تام دارد که برای برون رفت از این مسائل ، سیاست ها و برنامه های علمی و عقلانی ای تنظیم و اجرا کنند که یکی از این سیاست ها و برنامه ها به طور حتم شادی و نشاط دانش آموزان است که اکنون چندان خبری از آن نیست. شخص نگارنده روزی در کسوت انجمن اولیا و مربیان مدرسه ای بودم و دیدم که مدیر مدرسه دخترانه هیچ برنامه فرهنگی منسجم و تاثیر گذاری برای امور فرهنگی دانش آموزان ندارد و تا بحث فرهنگ به میان می آید تمام نگرانی خانم مدیر معطوف به پوشش دختران در مدرسه یا اردوی دانش آموزی برگزار شده در پارک بانوان است و بس .
آموزش و پرورش نیز با حمایت همه جانبه از مدیر مزبور و بدون کیفیت آموزشی و پرورشی زمینه تغییر ریل فرهنگی در مدرسه را نیز فراهم نمی آورد و بجای نگاه فرهنگی به نگاه و سیاست پادگانی ارج می نهد اما شادی و پایکوبی دانش آموزان بابلی یک پیام مهم به حاکمیت دارد و آن اینکه ما دهه هشتادی ها و دهه نودی ها با رفتارمان حاکمیت را مجبور به تغییر نگاه پادگانی خواهیم کرد .
در هفته گذشته فیلمی از شادی و پایکوبی دانش آموزان یکی از مدارس شهر بابل در فضای مجازی پخش شد که در نوع خودش جالب و دیدنی بود شهرهای شمالی کشور مردمی دیندار و متدین و در عین حال شاد و سر زنده دارد به همین علت بسیاری از این گونه فیلمها خاستگاهی فرهنگی نیز دارد مسئولان آموزش و پرورش این شهر در نهایت بی سلیقگی اعلام کرده اند که با این رفتار و شادی پخش شده برخورد خواهد شد. اما تلقی این شادی کودکانه به جرم و تخلف و ….. همگی نشان از سطح فرهنگی مسئولان مزبور است که شادی کردن را هم نوعی قانون شکنی تلقی می کنند آن هم برای دانش آموزانی که در سن نوجوانی یا حتی کودکی قرار دارند و شادی نیاز هر لحظه آنان است ! مسئولان و دست اندرکاران آموزش و پرورش به جای این که زمینه های شادی و نشاط دانش آموزان را فراهم کنند با چنین رفتارهای طالبانی و غیر عقلانی و غیر علمی و مخالف فرهنگ موجود جامعه ، خود زمینه های ایجاد درگیری های اجتماعی و فرهنگی بین اقشار و از آن سو ، نا امیدی را در بین فرزندان این سرزمین فراهم می سازند .غافل از اینکه سن کودکی و نوجوانی از قضا بهترین سن برای شادی کردن و پایکوبی و بازی و رقص و آواز است تا انرژی های آنان هر چه بیش تر آزاد و از این طریق زمینه های رشد و بالندگی شان فراهم شود. هزاران دریغ و درد که بسیاری از مدیران آموزش و پرورش هیچ درک درستی از امور روان شناختی و انسان شناختی و جامعه شناختی دانش آموزان که در سن کودکی و نوجوانی و جوانی قرار گرفته اند، ندارند و به جای برنامهریزی برای هدایت نمودن جامعه و دانش آموزان این سرزمین به دنبال مچ گیری های بیهوده هستند .
آمارهای علمی جهانی در مورد با شادی نوجوانان و کودکان و شهروندان جالب توجه است بنابر آمارهای شاخص شادی جهانی که میزان و کمیت و کیفیت شادی شهروندان کشورهای جهان را اندازه گیری می کنند با تأسف کشور ایران جزء کشور های ناشاد جهان قرار دارد و حتی بعضی از افراد در تولد معصومان نیز طوری آواز می خوانند که بیشتر تداعی غم و مصیبت بزرگان است وبه این موضوع باید بار سنگین مصیبت معیشت و اقتصاد را نیز افزود و از آنجاکه شهروندان جامعۀ ما با انبوهی از مشکلات و مسائل گوناگون اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی روبرو هستند ، شادی مطلوب و حتی متعارفی هم در حالات آنان نیست . در این صورت ، بدیهی است که تزریق شادی به جامعه باید از همان دوران کودکی آغاز شود تا به امری نهادینه بدل گردد تا این کودکان در آینده زندگی ای سرشار از شادی و نشاط را داشته باشند. در اینجا قاطعانه باید گفت که سیاست گذاران فرهنگی در آموزش و پرورش هم بیشتر از مدیران نظام آموزشی شهر بابل نیستند و مدارس کشور چندان برنامه های مناسبی برای شاد کردن دانش آموزان ندارند و اگر معدود برنامه هایی هم مانند برنامۀ مورد اشاره برگزار شود انگار که اسلام و مسلمانی به خطر می افتد و آن چنان ژست و قیافه برخورد را به خود می گیرند که انگار دنیا را فتح کرده اند! در حالی که شادی مهم ترین و پایه ای ترین حق هر فرد و به ویژه هر کودکی است تا بتواند به بالندگی و رشد مناسبی دست یابد. شادی کردن و شاد بودن هیچ ربطی به قانونی بودن و یا نبودن و یا قانون شکنی ندارد و نباید مدیران آموزش و پرورش از این واژه ها سوء استفاده کنند.
اگر مدیران و دست اندرکاران امر آموزش و پرورش کشور از میزان مشکلات دانش آموران مانند نا امیدی، سرخوردگی، بی انگیزگی، و سایر مشکلات مشابه باخبر باشند ضرورت تام دارد که برای برون رفت از این مسائل ، سیاست ها و برنامه های علمی و عقلانی ای تنظیم و اجرا کنند که یکی از این سیاست ها و برنامه ها به طور حتم شادی و نشاط دانش آموزان است که اکنون چندان خبری از آن نیست. شخص نگارنده روزی در کسوت انجمن اولیا و مربیان مدرسه ای بودم و دیدم که مدیر مدرسه دخترانه هیچ برنامه فرهنگی منسجم و تاثیر گذاری برای امور فرهنگی دانش آموزان ندارد و تا بحث فرهنگ به میان می آید تمام نگرانی خانم مدیر معطوف به پوشش دختران در مدرسه یا اردوی دانش آموزی برگزار شده در پارک بانوان است و بس .
آموزش و پرورش نیز با حمایت همه جانبه از مدیر مزبور و بدون کیفیت آموزشی و پرورشی زمینه تغییر ریل فرهنگی در مدرسه را نیز فراهم نمی آورد و بجای نگاه فرهنگی به نگاه و سیاست پادگانی ارج می نهد اما شادی و پایکوبی دانش آموزان بابلی یک پیام مهم به حاکمیت دارد و آن اینکه ما دهه هشتادی ها و دهه نودی ها با رفتارمان حاکمیت را مجبور به تغییر نگاه پادگانی خواهیم کرد .